دوران طلایی. محمد صیادزاده

شجاعت در برابر باطل
مصری‌ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود محل آدم‌های بی‌بند و بار و فاسد. هدفشان منحرف¬کردن بچه‌های مردم بود. کسی هم به فکر نبود. اون موقع حسین چهارده سالش بود که چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد و رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدند و بساط مصری‌ها را جمع کردند.
سال‌ها بود مسیر دورزدن دسته‌های عزاداری از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب کرده بودند. سالی که حسین توی هیئت بهش مسؤولیت دادند، گفت: مسیر حرکت باید عوض بشه! علتش را که پرسیدند گفت: «ما نمی‌خواهیم دسته‌های عزاداری امام حسین علیه السلام دور مجسمه‌ی شاه بگردند!» از همان سال، دیگه مسیر عوض شد. مأمورهای ساواک دربه در دنبالش بودند. وقتی گرفتنش، خشکشون زده بود؛ باورشان نمی‌شد کار یک بچۀ سیزده- چهارده ساله بوده.
شهید سید حسین علم الهدی

امام علی علیه السلام
شجاعت مرد به قدر همت اوست و غیرتش به قدر تن ندادن او به ذلت.

فکر هم نوع بودن
کم‌توقع بود. اگر چیزی هم برایش نمی‌خریدیم، حرفی نمی‌زد. نوروز آن سال که آمده بود، پدرش رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید. روز دوم فروردین قرار شد برویم دید و بازدید. تا خانواده‌ شال و کلاه کردند، علی غیبش زد. نیم¬ساعتی معطل شدیم تا آمد. به جای کفش دمپایی پاش بود. گفتم: مادر کفش‌هات کو؟ گفت: «بچه‌ی سرایدار مدرسه‌مون کفش نداشت، زمستان را با این دمپایی‌ها سر کرده بود؛ من رفتم کفش‌هایم رو دادم بهش.» اون موقع، علی دوازده سال بیشتر نداشت.
شهید علی چیت‌سازان

امام علی علیه السلام
شما از چیزی که بخشیده‌اید سود بیشتری می‌برید تا کسی که آن را به دست آورده‌است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا