اقای حاجی احمدی بعد از وارد شدن به کلاس از ما پرسیدند: ( همه چشم بند آورده آورده اند ) بعضی از بچه ها گفتند بله و بعضی دیگر هم گفتند نه و بعد اقای حاجی احمدی گفتند خوب حالا همه چشم بند ها را بگذارید . وقتی بعد از کلی مسخره بازی بچه ها همه‌ چشم بند ها را گذاشتند اقای حاجی احمدی گفتند 🙁 وقتی من گفتم همه با همان چشم بسته به حیاط بروید ( . همه به حیاط رفتیم ، زمین در قسمت کف پوش گرم و میشود گفت داغ بود و در قسمت موزایک سرد سرد . اقای حاجی احمدی که در قسمت موزایک ایستاده بودند گفتند 🙁 همه به اینجا بیایید و بنشینید ) وقتی همه مستقر شدند استاد گفتند گروه های زندگی را پیدا کنید و به یک گوشه بروید . وقتی همه گروه های خود را به سختی انتخاب کردند معلم به هر یک از گروه ها یک شماره گفتندودر ادامه تاکید کردند که به هیچ کس نگویید که شماره ی گروهتان چند است . اقای حاجی احمدی گروه سه را صدا کردند و گفتند همه به غیر از گروه سه چشم بند ها را بردارید .بعد از باز کردن چشم بند ها اقای حاجی احمدی توضیح دادند بازی این است که یکی باید ۵دور دور خودش بچرخد ‌ توپ را وارد. دروازه ای که جایش مشخص نیست بزند . و بعد گروه سه بازی کرد . وبعد نوبت گروه ما و گروه های دیگر بود . بعد که ما به کلاس رفتیم اقای حاجی احمدی یک آیه داد و گفتند ما تمام این دوجلسه داشتم این آیه را تمرین میکردیم و بعد زنگ خرد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا