اول کلاس قرار بود برگه هایی که در آن حکایت ها و بازنویسی شده بود که آقا تحویل داده شود ولی به اصرار بچه ها تحویل برگه ها به فردا افتاد سپس دو نفر را صدا زدند و گفتند که بیایند پای تابلو چشم یک را بستند و به دیگری گفتن روی تابلو خطی موج دار بکش و دیگری که چشمش بسته بود باید با راهنمایی نفر دیگر خطی که کشیده بود را دوباره طی کند بعد از انجام این کار آقا توضیح داد که وقتی نویسنده در داستان چیزی می نویسد مانند آن خط موج دار است وقتی کسی آن متن را میخواند مانند کسی است که با چشمان بسته دوباره آن خط را طی می کند �یتواند درست مانند آن خط بکشد ولی اگر آن فرد درست راهنمایی کند می تواند شبیه به آن را بکشد سپس از ما خواست تا با نوشتن یک جمله درباره یک شی از بقیه بخواهیم تا آن شی راحدس بزنند فقط باید توجه میکردیم که نباید مثل معما چیز گنگی نباشد بلکه چیزه واضح و روشنی باشد بعد از مدتی کوتاه همه یکی یکی جمله های خود را خواندند و بقیه آن را حدس زدند