باسمه تعالی
روز 22 بهمن من خانواده ام را بیدار کردم که برویم راه پیمایی من و برادرم صبحانه را خوردیم و سوار ماشین شدیم وقتی به مکان مورد نظر رسیدیم دیدیم که خیلی شلوغ است و جا برا پارک کردن نیست ما خیلی دنبال جا گشتیم ولی پیدا نشد آخر مجبور شدیم که خیلی عقب تر از مکان مورد نظر پارک کنیم وقتی پارک کردیم خیی راه رفتیم که به مکان مورد نظر برسیم وقتی رسیدیم دیدیم که یلی شلوغ است و جا برای سوزن انداختن نیست ما با شعار های مرگ بر امریکا و مرگ بر اسراییل و غیره جلو می رفتیم و با مشت های گره خورده بر دهن امریکا و اسرای می زدیم وقتی ما به آخر راه رسیدیم راه قفل شده بود و نمی توانستیم حرکت کنیم و نتوانستیم بیای داخل میدان امام سر قرار همت ما بعد از لی بد بختی تونستیم به طرف ماشین برویم و چون ماشین خیلی دور بود خیلی خسته شدیم تا به ماشین رسیدیم.