هفتم هدف

پیست اسکی فریدونشهر(اردوی تشویقی)

بسم الله الرحمن الرحیم ما ساعت شش و ربع روز شنبه در مدرسه حاضر بودیم تا به سمت اردو حرکت کنیم . بالاخره حرکت و کردیم و حدود سه ساعت در راه بودیم ما در راه صبحانه خوردیم و بازی های مختلفی نظیر مافیا و کارت فوتبالی انجام دادیم تا بالاخره بعد از سه ساعت به پیست اسکی فریدونشهر رسیدیم. خداراشکر هوا خیلی خوب بود و اصلا هم سرد نبود.
ما رفتیم و دم در مدرسه ی اسکی چوب اسکی و باتوم اسکی را گرفتیم و با هر بدبختی هم که بود خودمان را به مربی رساندیم او شروع کرد برای ما به توضیح دادن گفت که چگونه حالت مناسب را بگیریم و چگونه با سرعت برویم و چگونه ترمز به سبک هشت بگیریم.وقتی یاد گرفتیم گفت با همین چوب ها به بالا بیایید ما رفتیم و آماده حرکت شدیم برای بار اول مربی مراقب ما بود بعد ولمان کرد و خودمان می رفتیم نکته ی جالب این اردو افتادتد بچه ها و مربی ها بود مخصوصا آقای قربانی!
بعد یک دستگاه بالابر برای ما روشن کرد که باید او را می گرفتیم و به بالا می رفتیم ولی همه ی بچه ها می افتادند به خصوص آقای مجیدی و آقای قربانی!
خوب دیگر کار ما در پیست تمام شد ما به سمت نهار حرکت کردیم و در رستوران پونه زار نهار خوردیم و همهی بچه هاهم بسیار گشنه بودند . بعد دوباره سوار اتوبوس شدیم و به سمت نماز خانه ی حوزه علمیه ولی عصر فریدونشهر رفتیم آنجا کمی برف بازی کردیم و نماز را خواندیم و رفتیم بعد دم یک سوپر ایستادیم آنجا خرید کردیم و به ما نسکافه و کیک دادند بعد سورا اتوبوس شدیم و به سمت مدرسه در اصفهان راه افتادیم.
خلاصه که خیلی خسته شدیم و خیلی هم خوش گذشت!.

کلاس هنر چهارشنبه 30 بهمن

به نام خدا

سلام . با یک مستند سازی دیگر درخدمتم . در این جلسه هم عکاسی تمرین کردیم .

Image result for عکاسی

آقای محمد صالحی گفتند که ما می خواهیم فقط یکی از مهمترین قوانین عکاسی را یاد بگیریم . زیرا بقیه قوانین زیاد به دردمان نمی خورد . اما اگر این قانون را بلد نباشیم عکسمان خیلی بد می شود .

بنابراین به ما گفتند که در گوشی هایمان حالت خطوط شطرنجی را پیدا کرده و آن را فعال کنیم .

Image result for خطوط شطرنجی در عکاسی

در بعضی از موبایل ها بود ولی در بعضی دیگر یا سخت پیدا می شد یا اصلا نداشت .

بعضی ها که این قابلیت را گوشی شان نداشت چشمی عکس می گرفتند . آقای محمد صالحی گفتند که از نورافکن فیلم یا از همان Video projector عکس بگیریم .

Image result for دیتاشو به فارسی

هر کسی عکس می گرفت می رفت و عکسش را به آقا نشان می داد . آقای محمد صالحی هم یا عکسشان را رد می کردند یا تایید . سپس خودشان عکس گرفتند و به ما نشان دادند . تکلیف بعدی ما در کلاس این بود که از خود آقا عکس بگیریم . در آخر هم استراحتی چند دقیقه ای کردیم تا اینکه زنگ خورد . برای جلسه بعدی هم تکلیفی نداشتیم . خدانگهدار

زندگی که نه! اماده شدن برای روز مادر

زنگ که خورد ما همه داشتیم در کلاس 5 صندلی ها را می چیدیم و خیلی صدا می کردیم که اقای فخری امدند و گفتند که انقدر سر و صدا نکنید و رفتند ،البته با یک لحن عصبانیتی گفتند. وقتی تمام صندلی ها را چیدیم،تقسیم کار کردیم و هر کس کار خودش را انجام می داد. من و ربانی داشتیم کار های لب تاپ را می کردیم و اهنگ کاشکی میشد رو دانلود کردیم  و عکس برای این روز را دانلود میکردیم عکس هم این شکلی بود. بقیه بچه ها شربت اناناس رو درست میکردند و چند نفر هم داشتند دل نوشته هایمان را روی تابلو می چسباندند. وقتی تمام کار ها انجام شد بعضی از بچه ها ماندند برای غافلگیری پایین و بقیه در دفتر و کلاس ها قایم شدیم. 30دقیقه گذشت و مادر ها از کلاس 1 به سالن و پشت کلاس 5 که ما وسایل رو اماده کرده بودیم امدند و نشستند که اقای اخوان حسابی مادر ها را عصبانی کرده بودند. به مادر ها گفته بودند که ما سر کلاس مافیا بازی می کنیم و (البته راست می گفتند ولی به هر حال بهتر بود نگویند)به انها گفتند که ما اثلا درس نمی خوانیم و معلم ها از دست ما شاکی هستند. بعد این حرف ها ما به صورت غافلگیری برف شادی ها و پرده ها کلاس 5 را کشیدیم که انها غافل گیر شوند و شیرینی شربت را دادیم و هر کدام خود را معرفی کردیم.

زیست ۱۶/ ۱۱/ ۹۸?

 بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

موضوع:سرخرگ 

ما دو نوع خون داریم خون روشن وخون تیره.

قلب بسته یعنی مویرگ دارد ووارد میان یافته نمی شود.وقلب باز یعنی مویرگ ندارد برای همین وارد میان یافته میشود.گردش خون ماهی ساده گردش بر روی ندارد یک بطن و دو دهلیز دارد از دهلیز وارد می شود بعد از بطن عبور می کند وبه سر خرگ می رود.

سر خرگ?کارش این است که خون را از قلب خارج می کند.

آب شش?اکسیژن را از آب می گیرد تبدیل می شود به خون روشن یعنی قرمز رنگ.

قلب ماهی در شکمش است.به فضای بین سلول بافت فضای میان بافتی گفته می شود.قلب انسان دو بطن دارد.دهلیز یعنی ورودی خون به قلب.بزرگترین سر خرگ بدن به نام Aorta است.دریچه ی بین دهلیزی به نام بطنی است.دریچه ی سمت راست بع نام سلتی و دریچه ی یمست چپ دولتی نام دارندکه به هم وابسته اند.

امیدوارم ار این مستند خوشتان آمده باشد.???

زیست ۳۰/ ۱۱/ ۹۸?

بسم الله الرحمن الرحی

سلام

آب های سطحی پس از نفوذ در درون زمین، فضا های خالی بین ذزه های تشکیل دهنده رسوبات وسنگ ها را پر می کنند و ذخایر آب های زیر زمینی را به وجود می آورند.

آب ها در زمین حرکت می کنند. سرعت حرکت آنها از0.5متر تا 500متر در سال متغیر است.جهت حرکت آب از شیب سطح زمین، پیروی می کند.سرعت حرکت آب های زیر زمینی در رسوبات دانه درشت مانند آبرفت ها زیاد و در رسوبات دانه ریز مانند رس ها بسیار ناچیز است. آب های زیر زمینی هنگام نفوذ در سنگ های آهکی، آنها را در خود حل و فضا های خالی ایجاد می کنند. با ادامه این فرایند فضا های خالی بیشتر و بزرگ تر می شود و غار های آهکی به وجود می آید.

سوال:زمین هایی که مقدار نفوذ پذیری خاک آنها زیاد است برای کشاورزی مناسب نیستنند، چرا؟

ای سوال را در نظراتی که می دهید پاسخ دهید.

امید وارم از این مستند خوشتان آمده باشد??

اجتماعی 12/1

بسمه تعالی

جلسه قبل قرار شده بود سه نفر از بچه ها تکلیف ها را ببنند آن سه نفر تکلیف ها را دیدند و موارد رایاداشت کردند و بعد وقتی آقای کنار کوهی وارد کلاش شدند موارد را به ایشان گفتند و آقای کنار کوهی یاداشت کردند بعد آقای کنار کوهی گفتند کتاب ها را روی میز بگذارید و صفحه 64 درس 12 را باز کنید طبق عادت قبلی آقای کنار کوهی سوالات را گفتند

شرح سوالات صفحه 64

  1. چرا زیستگاه ها تخرب می شوند؟
  2. با ذکر مثال توضیح دهید چگونه جنگل ها و مراتع از بین می رود؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 64 را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه 65

  1. به چه علت نسل حیوانات کاهش می یابد؟
  2. چه عواملی اثرات بدی بر زندگی گیاهان و جانوران دارد؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 65 را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه67

  1. مهمترین دلایل حفاظت از زیستگاه را بنویسید.

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 67را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه69

  1. چه کسانی مسوول اجرای قوانین و مقررات در محیط زیست هستند؟
  2. چه خطراتی محیط زیست را تهدید میکند؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 69را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه70

  1. آیا حفاظت او محیط زیست مخصوص سازمان حافظ محیط محیط زیست است؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 70را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه71

  1. منطقه حفاظت شده را تعریف کنید.
  2. بعضی از مناطق حفاظت شده در ایران را بنویسید.
  3. بعضی مقررات منطقه حفاظت شده را بنویسید.

این هم از مستند سازی این هفته تا مستند سازی دیگر یاعی

زندگی ـ شنبه ـ 29/11/98

اقای اخوان وقتی که وارد کلاس شدند توضیح دادند که قرار است امروز را اقای میرزا خانلو برایتان درس بدهد و اقای میرزا خانلو خیلی به موقع بپایان یافتن حرف اقای اخوان وارد کلاس شدند و شروع کردند درباره ی سن ما پرسیدند و گفتند در چه دوره ای هستید و ما هم در جوابشان گفتیم که در دوره ی نوجوانی هستیم و اقای میرزا خانلو هم گفتند که دوره قبلی شما خرد سالی می باشد و دوره قبلی خرد سالی هم کودکی است که در هر دوره از شما ها اتظاراتی می رود. مثلا در دوره کودکی از شما انتظار نمی رود که حرف بزنید یا راه بروید ولی در دوره خرد سالی دیگر از شما انتظار می رود این کار ها را انجام دهید. اقای میرزا خانلو در دوره ی نوجوانی گفتند که به بلوغ خواهید رسید و علائم بلوغ  مو هایی در بعضی از نواحی اندامتان رشد می کند و…    . بعد هم گفتند که ما هر هفته با هم یک کلاس داریم. 

 

 

 

پایان

اجتماعی 11/24

بسمه تعالی

آقای کنار کوهی وقتی وارد کلاس شدند ابتدا به آقای ثالثی گفتند برو و ماژیک بیار بعد از چندی آقای کنار کوهی به من گفتند که برو و برای من دستمال بیار من رفتم و آوردم بد آقای کنار کوهی فتند کتاب ها را باز کنید آقای کنار کوهی فصل 6 از زیستگاه خود حفاظت کنیم درس 11 تنوع زیستگاهی ایران آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد و گفت شروع کن درس را بخوان صفحه 56 در مورد این بود که هر جانور در کجازندگی میکند برا مثال گوزن در کوهستان زندگی میکند  بعد اقای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفت و رقتیم سراغ صفحه بعد صفحه 57 و 58 در مورد اب و هوای هر شهر بود در ماه های مختلف بود برای مثال دمای هوای شهر یزد به اوج می رسد و در اواسط بهمن به سردترین حد خود میرسد ما نمودار های مختلفی داریم مانند نمودار بارش در هر ماه این صفحه هم تمام شد و طبق عادات قبل افای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفتند صفحه 59 و  صفحه 60 خیلی سوال داشت ما اول سوالاتش را نوشتیم بعد رفتیم سراغ خواندن این صفحات مربوط به اب هوا در هر منطقه است ما چهار نوع اب و هوا داری معتدل مرطوب خزری معتدل و نیمه خشک کوهستانی گرم و خشک گرم و شرجی سواحل چنوب که هر کدام توضیحش خیلی طولانی است  اخرین صفحه دارد چند نمونه از منطقه های مختلف معرفی می کند.

تاریخ 17 بهمن

سلام
در درس تاریخ اول آقای نوری آمدند و همان موقع گغتند برگه ها روی میز همه ی بچه ها شوکه شدند و بحث شروع شد که چرا نگفتید امتحان داریم چند دقیقه این بحث طول کشید تاینکه آخرش آقای نوری راضی شدند چند دقیقه ما درس بخوانیم و بعد هم از چند نفر امتحان شفاهی بگیرند بعد از خواندن چند دقیقه ای از درس 21 که راجع به خوانواده و اختلاف طبقاتی و شهر نشینی در ایران باستان بود آقای نوری چند نفر را صدا زدند و سوالتی را از آنها می پرسد
بعد از امتحان ادامه ی درس را شوع کردیم به خواندن ادامه ی در س21 ؛
درس 21 که راجع به خوانواده و اختلاف طبقاتی و شهر نشینی در ایران باستان بود در درس 21 داستانی بود راجع به بزرگمهر یا بوذرجمهر
و مشق این هفته هم برای هفته ی دیگر این بود که درس 21 را بخوانیم و برای امتحان کتبی آماده باشیم .

راه پیمایی 22 بهمن

باسمه تعالی

روز 22 بهمن من خانواده ام را بیدار کردم که برویم راه پیمایی من و برادرم صبحانه را خوردیم و سوار ماشین شدیم وقتی به مکان مورد نظر رسیدیم دیدیم که خیلی شلوغ است و جا برا پارک کردن نیست ما خیلی دنبال جا گشتیم ولی پیدا نشد آخر مجبور شدیم که خیلی عقب تر از مکان مورد نظر پارک کنیم وقتی پارک کردیم خیی راه رفتیم که به مکان مورد نظر برسیم وقتی رسیدیم دیدیم که یلی شلوغ است و جا برای سوزن انداختن نیست ما با شعار های مرگ بر امریکا و مرگ بر اسراییل و غیره جلو می رفتیم و با مشت های گره خورده بر دهن امریکا و اسرای می زدیم وقتی ما به آخر راه رسیدیم راه قفل شده بود و نمی توانستیم حرکت کنیم و نتوانستیم بیای داخل میدان امام سر قرار همت ما بعد از لی بد بختی تونستیم به طرف ماشین برویم و چون ماشین خیلی دور بود خیلی خسته شدیم تا به ماشین رسیدیم.

اردو یکشنبه 6 بهمن

به نام خدای مهربان

سلام با یکی دیگر از مستند ها درخدمتم . این مستند راجع به نمایشگاه چراغ راهنماست . شاید فکر کنید بچگانه است ولی این طور نیست .

وقتی وارد نمایشگاه شدیم اول از همه رفتیم و خوراکی خریدیم . سپس نماز را به جماعت خواندیم و به غرفه اول یعنی غرفه استقبال آمدیم .

۰۱-غرفه-استقبال

در این غرفه برایمان توضیحاتی راجع به نمایشگاه دادند و بعد وارد غرفه دوم شدیم .

غرفه دومی انسان و مراحل رشدش بود .

۰۲-غرفه-دوم

سومی تکلیف و شرایط آن

غرفه۳-تکلیف

چهارمی توحید

غرفه۴

پنجمی نبوت

غرفه۵

ششمی ثقلین

غرفه۶

هفتمی مرجعیت

غرفه۷

هشتمی فروع دین

غرفه۸

نهمی نماز و نیایش و مسجد

غرفه۹

دهمی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر

غرفه۱۰

یازدهمی آشنایی با چاه دنیا و رذائل اخلاقی

غرفه۱۱

دوازدهمی آشنایی با فضائل اخلاقی

غرفه۱۲

سیزدهمی آشنایی با دلایل اثبات معاد

غرفه۱۳

چاردهمی جهنم

غرفه۱۴

و آخرین غرفه ، یعنی غرفه پانزدهم غرفه بهشت بود که دراین غرفه عکسی دسته جمعی انداختیم .

غرفه۱۵

حاج آقایی در هر کدام از غرفه ها توضیحاتی راجع به آن غرفه می دادند .

سپس از نمایشگاه بیرون آمده و به سمت مدرسه حرکت کردیم . تا مستند بعدی خداحافظ !

زندگی ـ یک شنبه ـ 98/11/20

اقای اخوان وقتی که وارد کلاس شدند  اول از همه جدول اکسل زندگی ترم 2 را باز کردند و  تمام نمره ها از اول ترم تا این روز معلوم شد. اقای اخوان از بچه ها سوال کردند که اگر شکایتی دارید یا نمره ها را من اشتباه وارد کردم به من بگویید تا صحیح شود من هم چون اعتراضی نداشتم کلاس را کمی مرتب کردم.بعضی از اعراضات به نظر صحیح نمی امد و اقای اخوان در سایت مدرسه این ها را برسی کردند مشکل ها بر طرف شد. در اخر تایم کلاس اقای اخوان از بچه ها پرسیبدندکه ایا فیلم های پاور پوینت را دیده اند یا نه؟من هر سه فیلم را دیده بودم رفتم و اقای اخوان گفتند که هر چه در فیلم 1 دیده ای را برایمان توضیح بده

و به هر نفر 3 الی4 دقیقه وقت داد تا این کار را انجام بدهد.اقای اخوان به بچه ها گفت مشق برای فردا این است که کتاب 150# را بیاوریم تا امتحانات پدر و مادر ها را تصحیح کنیم

کلاس فیزیک 98/11/20

سلام امروز یک گروه باید می آمدند و تدریس می داد که این گروه ها از آقایون یزدانی،اسماعیلی ومهدی پور تشکیل داده می شد. اینها باید درمورد انرژی های هسته ای توضیح بدهند.که تو این ضیهات شامل از دو فیلم و یک مقاله از آقای مهدی پور بود که فیلم اول درمورد استفاده های صحیح از انرژی هسته ای است و در ادامه این فیلم درمورد در چه جاهایی می توان از این استفاده کرد ودرصد این انرژی در کل جهان چقدر است و در آخر هم گفته بود که چند نیرو گاه انرژی هسته در کل جهان وجود دارد .در وسط این دو فیلم که بلند گو ها خراب شده بود از زمان استفاده کردند ومهدی پور مقاله خود را خواند ودر همان زمان آقای صیاد زاده از فرصت استفاده کرد وزمان فرستادن فایل هارا تعیین کرد. فیلم دوم در مورد ضرر ها و خوبی های این انرژی هسته ای توضیهاتی داده بود .

معرفی کتاب قاره ها

حقایقی جالب درمورد استرالیا
در استرالیا تعداد کانگرو ها بیشتر از انسان ها است.
استرالیا بیش از ده هزار ساحل دارد.
در استرالیا تعداد شتر ها ده برابر کوالا ها است.
استرالیا به عربستان شتر صادر می کند¿
۷۵درصدحشره های استرالیا برای بشر نا شناخته است.
قاره استرالیا در حال حرکت است وسالانه ۷ سانتی متر به سمت شمال حرکت می کند?
شهر (داکر ریور)استرالیا زمانی مورد تهاجم شش هزار شتر قرار گرفت که به دنبال آب به این شهر آمده بودند?
استرالیا جزیره ای است که با بیش از هشت هزار جزیره ی دیگر احاطه شده است.
استرالیا یک گیاه دارد که با لمس آن به استفراغ عذاب آوری دچار می شویم.
(نیش این گیاه کشنده است)

آیا می دانید 21/11

آیا می دانستید که…. فلامینگو می تواند تا 80 سال زندگی کند.
آیا می دانستید که…. نهنگ آبی بدون خوردن تا 6 ماه می تواند دوام بیاورد.
آیا می دانستید که…. تنها قاره بدون خزندگان و یا مارها قاره قطب جنوب است.
آیا می دانستید که…. سگ های تازی بهتر از بقیه نژادهای سگ می توانند ببینند.

*********************
آیا می دانستید که…. استرالیا دارای بزرگترین جمعیت گوسفندان جهان است.
آیا می دانستید که…. جلیقه های ضد گلوله، پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق، برف پاک کن شیشه جلو اتومبیل و چاپگرهای لیزری به وسیله زنان اختراع شده اند.
آیا می دانستید که…. دلفین ها می توانند کوسه ها را با کوبیدن پوزه هایشان به آنها بکشند.
آیا می دانستید که…. کوسه ها می توانند یک قطره خون را از 4 کیلومتری (2.5 مایلی) حس کنند.

*********************
آیا می دانستید که…. نهنگ های پوزه بطری می توانند در عرض دو دقیقه به عمق 915 متری شیرجه بزنند.
آیا می دانستید که…. سرعت سگ تازی می تواند به بیش از 67 کیلومتر در ساعت (42 مایل در ساعت) برسد.
آیا می دانستید که…. جنسیت یک اسب را می توانید از روی دندان هایش بگویید (تعداد دندان های نرها 40 و ماده ها 36 تا است).
آیا می دانستید که…. وقتی گاوها به موسیقی گوش می کنند شیر بیشتری می دهند.

*********************
آیا می دانستید که…. فیل ها در امواج صوتی ای با هم ارتباط برقرار می کنند که زیر فرکانسی است که انسان ها می توانند بشنوند.
آیا می دانستید که…. مارها در رودخانه ها و یا مرداب ها نمی توانند نیش بزنند (در غیر این صورت غرق می شوند).
آیا می دانستید که…. لاک پشت های غول پیکر بیش از هر جانور دیگری در اسارت می توانند زندگی می کنند.
آیا می دانستید که…. کوسه ها هرگز متوقف نمی شوند حتی زمانی که خوابند یا استراحت می کنند

کلاس پیام های آسمانی 20 بهمن

بسم رب الشهدا و صدیقین کلاس روز یکشنبه ی ما با کتاب درسی شروع شد و ما شروع به خواندن کتاب کردیم . این فصل کتاب ما در مورد سن تکلیف و بلوغ شرعی است . ما این فصل را خواندیم با خصوصیات بلوغ شرعی آشنا شدیم که عبارتند از:
1 رشد مو در برخی از جاهای بدن
2 درست شدن هورمون های مختلف در بدن
3رسیدن به سن پانزده سال قمری و چهارده و نیم و پانزده روز شمسی
این ها ویژگی های سن بلوغ شرعی هستند و هر کس به یکی از این ویژگی برسد یعنی به سن تکلیف و دعوت خداوند رسیده است. و از این پس باید نماز و روضه و بقیه ی واجبات را به جا آورد و اگر انجام ندهد برای او گناه ثبت خواهد شد . بعد آقای فهامی تکالیف را برای ما گفتند و کلاس زنگ چهارم ما به پایان رسید.
تکالیف :خودت را امتحان کن 6و7و8 و دین یار سوره توبه

کلاس پیام های آسمانی شنبه 19 بهمن

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه ی شما! کلاس پیام ها ی روز شنبه ی ما با یک تیاتر زیبا و جذاب توسط چند نفر از بچه ها شروع شد . اولین تیاتر در مورد نماز خواندن حضرت علی بدون یادآوری مال دنیا بود و دومین داستان هم در مورد قضاوت حضرت علی در مورد یک ارباب و غلامش بود . وقتی اینها به پایان رسید آقای فهامی معلم ما کمی برای ما حرف زدند و از گروه تیاتر هم تشکر کردند . بعد یکی از بچه ها یک داستان در مورد اختلاف حضرت امیر که آن موقع خلیفه کوفه هم بودند با یک مرد مسیحی برای ما خواند . شرح این داستان اینگونه بود که :
روزی امیرالمومنین از بازار عبور می کردند که زرح خودشان را در بساط یک مرد مسیحی دیدند حضرت امیر به آن مرد گفتند که : این زرح من است ولی مرد مسیحی کتمان کرد.مردم آمدند که زرح را به زور ازمرد بگیرند که امیر المومنین گفتند به دادگاه برویم من تسلیم رای دادگاه هستم.در دادگاه قاضی به امیرالمومنین احترام زیادی گذاشت که امام ناراحت شدند و گفتند که باید در دادگاه همه چیز مساوی باشد . گذشت تا قاضی رای را به آن مرد داد او که تعجب کرده بود همان موقع ایمان آورد و گفت که این زرح مال شما است در جنگ صفین از وسایل شما افتاد و آن را برداشتم . امام گفتند که من به احترام ایمان آوردنت هم زرح وهم اسبم را به تو می دهم.این بود کلاس ما.
تکالیف: خودت را امتحان کن 6و7و8 دین یار سوره توبه

زندگی یکشنبه/ 11/20

به نام خدای عزیز

امروز وقتی اقای اخوان وارد کلاس شدند گفتند شیرانی وضعیت تمیزی کلاس خوب نیست دلیلش چیست بعد بچه ها گفتند کار خطیبی است چون خطیبی انجا نشسته بود و ان باید سفره را جمع می کرد بعد خطیبی و قند هاری رفتند نپتون ها را اوردند و خطیبی شروع به تمبز کردن کرد بعد از تمیز کردن خطیبی اقای اخوان جدول زندگی را نشان ما دادند بچه ها تعجب کردند چون مدت ها بود اقای اخوان جد را نشان نداده بود تغیراتی زیادی د جدول اتفاق افتاده بود بعضی ها خوشحال بودند و بعضی ها ناراحت بعضی ها از اخر امده بودند اول و بعضی ها از اخر امده بودند اول و بعضی ها سر جای خودشان بودند  بعد بچه ها که قای اخوان نمره اش را نگذاشته بود گفتند و اقای اخوان بعد از برسی نمره ان ها را دست می کرد بعد از این اقای اخوان گفتند زندگی همین طوری است ما نمی فهمیم کی پیشرفت کرده ایم و کی پسرفت این پیشرفت و پسرفت بستگی به تلاش خود آدم دارد.

قران11/10 به جای 11/9

به نام خدا امروز قبل از اینکه اقای حاجی احمدی بیایند ما همه صندلی ها رو کنار چیدیم چون از جلسه قبل به ما گفته بودند که قرار است بازی کنیم همه بچه ها هیجان زده بودیم تا اینکه ایشان امدند همه میگفتند که چه بازی قرار است انجام بدیم اقای حاجی احمدی اول از همه به گروه من، جعفری و مهدی پور گفتند که بیایید به هر فرد یک کاری را گفتند انجام بدهیم من باید متنی می نوشتم جعفری عکاسی می کرد و مهدی پور نقشه می کشید بعد گفتند هر وقت گفتم جا های خود را با هم عوض کنید (چشم هایمان بسته بود) من که داشتم می نوشتم صدای خنده بچه ها به گوشم می رسید و در آخر معلوم شد که ماژیک نمی نوشت بعد به هر گروهی که میامدند ی چیزی میگفتند انجام بدهند مثلا به ربانی گفتند که یک لیوان اب برای مظفری بیاورد تا بخورد ولی تا اورد اقای حاجی احمدی اب رو ریختند روی سر اسماعیلی که چشماش بسته بود .
تکلیف : باید با چشمان بسته یک خاطره بسازیم.

کلاس هنر چهارشنبه 16 بهمن

به نام خدا

سلام. با یکی دیگر از مستند سازی ها درخدمتم. اول از همه آقای محمد صالحی گفتند که باید برای هفته بعد یک گوشی یا هر چیزی که با آن بتوان عکس گرفت ، بیاوریم. چون جلسه بعدی عکاسی داریم.

Image result for عکاسی

بعد از توضیحاتی درباره عکاسی جلسه بعد گفتند که قرار است که این جلسه امضا تمرین کنیم.

Image result for امضا طراحی

همه بچه ها خوشحال شدند.

البته این خوشحالی فقط تا وقتی ادامه داشت که تمرین را شروع کنیم. زیرا کسی به فکرش ایده ای نمی رسید.

Image result for خسته شدن از درس خواندن

هر کسی یک امضا طراحی می کرد. بعد کلی با امید می رفت به سمت میز معلم و امضا را به آقا نشان می داد. ولی آقا یا جوابش می کردند یا می گفتند که بیشتر تمرین کند.

مثلا خود من یک امضا از قبل ساخته بودم و خودم و بچه ها هم از امضایم راضی بودند. اما وقتی به آقا نشان دادم گفتند که باید بیشتر رویش تمرین کنم. تکلیفمان هم برای جلسه بعد طراحی یک امضا و آوردن یک گوشی است. خدا نگهدار!

کلاس شیمی ۱۵/۱۱/۹۸

سلام ما اول وارد کلاس شدیم واقای معتمدی امد واز یکی از بچه ها که نا م ان مظفری بود پرسید: که تو درباره عیار از پدرت پرسید ی؟ گفت: بله پرسیدم عیار یک ۱۸ عیار داریم ویک ۲۴ عیار که طلای ۱۸عیار بهتر از طلای ۲۴ عیار است آقای معتمدی گفت :آفرین برو بشین .
آقای معتمدی گفت :که راستی با غچه را چه کار کردیدیزدانی از میان جمع بلند شد و گفت که به حرف شما گوش دادیم واز راه کاری که شما به ما دادید استفاده کردیم .ولی مشکلی برایمان پیش امد.
مشکل این بود که لوله ها کوچک وبزرگ بودند و نمی شد که پلاستیک را بر روی ان سوار کنیم .
شیرانی از وسط جمع بلند شد و گفت :آقای معتمدی باید چه کاری انجام دهیم که کار ما درست شود.
آقای معتمدی جواب داد که باید لوله های بزرگ را درون آب جوش بگذاریم تا کوچک شود تا بتوانید پلاستیک را بر روی ان سوار کنیم

فارسی 98/10/19

اقای مجیدی بعد از وارد شدن به کلاس با چهری عصبانی به روی صندلی نشستند و گفتند:( تکلیف هارا روی میز بگذارید تا من بیایم و ببینم ) . تکلیف ها یمان این بود که ما بایدشعر گل و گل را حفظ میکردیم و نقش دستوری کلمه ها در شعر هایی که به ما واگذار شده بودند را مشخص میکردیم .
اقای مجیدی بعد از دیدن تکلیف کتبی از یک عده ای خاص در اول امتحان شفاهی شعر را گرفت انهای که بلد بودند که هیچی اما انانی که بلد نبودند یا در کلاس حفظ کرده بودند. و بعد اقای مجیدی اسماعیلی و مهدی پور را بیرون فرستادند به دلیل اینکه در این جلسه هیچ کدام از تکلیف ها را ننوشته بودند . و بعد ایشان گفتند اینهایی که اسمشان را میخوانم باید کتاب اضافه خیلی سبز بگیرند وانرا حل کنند .و بعد اقای مجیدی شروع به امتحان گرفتن از افراد عادی کلاس شدند . وقتی اقای مجیدی کسی را صدا میزدند بقیه سعی میکردند که در وسط خواندن ان فرد پارازیت بیندازند تا ان فرد نتواند به درستی شعر را بخواند . بعد از تمام شدن پرسش شفاهی اقای مجیدی یک تکلیف دادند و بعد سوت زده شد .

تکلیف: 1انانی که تکلیف جلسه ی قبلشان کامل نبود باید کامل کنند . 2 نوشتن نوشتن صفه ی 95

اجتماعی ۱۱/۱۷ به جای دوشنبه۱۱/۱۳

اقای کنار کوهی بعد از وارد شدن به کلاس گفتند:( همان طور که قبلا گفتم ما امروز یک امتحان از فصل 9 و 10 داریم و در ادامه گفتند که شما 20دقیقه وقت دارید تا درس را یک بار دیگر مرور کنید . اما در سکوت . ) همه در حال خواندن بودیم که ناگهان دیدیم در باز شد ودانیال قندهاری به داخل کلاس
امد. اقای کنار کوهی به او گفتند 🙁 شما تا حالا کجا بودید ؟ا) قند هاری گفت :(من با اقای مجیدی کار داشتم ) اقای کنار کوهی گفتند که یک برگه از ایشان بگیر و بیا .چند دقیقه بعد قند ها ری با برگه امد رفت سر جایش نشست . 20 دقیقه با صدای زنگ موبایل اقای کنار کوهی به پایان رسید . اقای کنار کوهی شروع به دادن برگه ها کردند که هنوز دو نفر مانده بودند که اقای کنار کوهی متوجه شدند دو تا کم چاپ شده است و مهدی پور را فرستادند تا برود ودو تا را چاپ کند و بیاورد .بعد از گذشت زمان امتحان اقای کنار کوهی 3نفراز هر ردیف را گذاشتند تا تکلیف ها که کاربرگ های ۳.۴.۵.۶ بودند را چک کنند.

اجتماعی 98/10/17

اقای کنار کوهی بعد از وارد شدن به کلاس گفتند:( که طبق قرار قبلی ما امروز یک امتحان از فصل 9 و 10 داریم و در ادامه گفتند که شما 20دقیقه وقت دارید تا درس را یک بار دیگر مرور کنید . البته در سکوت . ) همه در حال خواندن بودیم که ناگهان دیدیم در باز شد و قند هاری به داخل امد. اقای کنار کوهی به قند هاری گفتند 🙁 شما تا حالا کجا بودید ؟ا) قند هاری گفت :(من با اقای مجیدی کار داشتم ) اقای کنار کوهی گفتند که یک برگه از ایشان بگیر و بیا .چند دقیقه بعد قند ها ری با برگه امد رفت سر جایش نشست . 20 دقیقه با صدای زنگ موبایل اقای کنار کوهی به پایان رسید . اقای کنار کوهی شروع به دادن برگه ها کردند که هنوز دو نفر مانده بودند که اقای کنار کوهی متوجه شدند 2 تا کم چاپ شده است و مهدی پور را فرستادند تا برود و2 تا را چاپ کند و بیاورد .بعد از گذشت زمان امتحان اقای کنار کوهی 3نفر از سه ردیف را گذاشتند تا تکلیف ها که کاربرگ ها بودند را چک کنند بعد از چک کردن زنگ خرد و ما رفتیم .

مشق ها : نداریم

کلاس حساب98/10/13

شما می توانید د اینجا رویداد ها ی امروز در کلاس هفتم هدف را بخوانید
ما امروز در کلاس بعد از وارد شدن معلم به کلاس به ایشان خبر فاصله افتادن بین دو کلاس ریاضی را خبر دادیم و اقای یادگاری به این موضوع به اقای اخوان که درانجا نشته بودند اعتراض کردند . و اقای اخوان در جواب به اعتراض گفتند: (بنده از این موضوع هیچ خبری ندارم ) سپس اقای یادگاری گفتند که کتاب ریاضی را در بیاورید تا ما انها را حل کنیم بعد از حل کردن سوالات اقای یادگاری از ما در خواست کرد تا جویا مجد ها ی خود را به روی میز بگذاریم تا بیایم و انرا ببینم و بعد از این که جویا مجد ها را دیدند و برای انانی که ننوشته بودند منفی گذاشتند به ما گفند 🙁 دوباره کتاب ریا ضی را در بیاوریم و صفحه ی 65 را حل کنیم )که البته بیشتر بچه ها حل کرده بودند و مشغول حرف زدن با یک دیگر شدند . اقای یادگاری به یکی از بچه ها گفتند تا صفحه ی 65 را خواند تا ما صحیح کنیم بعداز خواندن سوالات اقای یادگاری گفتند:( راستی بچه ها این زنگ که وقت نمیشود اما در زنگ بعدی به بازی هوپ میپردازیم .) و بعد سوت خورد و ما به بیرون رفتیم

مشق ها: نوشتن دو صفحه ی اخر فصل

نگارش 98/10/16

معلم در زنگ نگارش بعد از وارد شدند ن به کلاس گفتند :(خوب بچه ها من صدایتان میزنم و شما بیاید تکلیف هایتان را به من نشان دهید)
بچه ها گفتند : (کدام تکلیف ؟ )
معلم گفتند 🙁 بعضی از بچه ها انشا سری قبلشان را اشتباه نوشته بودند و قرار بود این جلسه درستش کنند و بیاورند )
از این حرکت بچه ها معلوم بود که خیلی از بچه ها تصحیح انشا خودشان را انجام ندادند . به هر شکلی که بود استاد تکلیف ها را دیدند و بعد معلم گفتند که :(بچه ها اگر موافق هستید تا کتاب مولوی را به کلاس بیاوریم و بخوانیم( بچه ها با هم یک صدا گفتند که بله موافق هستیم ) و بعد اقا رفتند و یک کتاب مولوی بزرگ را در کلاس اوردند . اول کمی در باره ی زندگی نا مه مولوی حرف زدند که مولوی در اول ذوقی به شعر نویسی و شاعری نداشته و بعد با شمس اشنا میشود و بعد شروع به شعر نویسی میکند . اقای قربانی شروع به خواندن یک حکایت از مولوی کردند که خلاصه اش این بود 🙁 یک سری دانش اموز بودند که معلمشان مشق زیاد میداده و اینها گفتند چی کار کنیم چه کار نکنیم یکی از انان که با هوش بود گفت ( ما باید به معلم بگوییم که مریض است تا به خانه برودو استراحت کند) انگاه این نقشه را عملی کردند و جواب داد ) و بعد زنگ خرد

مشق : نداشتیم

زندگی(۱۶ بهمن)

به نام خدا

بیشتر بچه ها هنوز هم در فکر این بودند که چه کسی برای تایید مستند سازی های سایت انتخاب شده که آقای اخوان وارد کلاس شدند و چند نفر هم رفتند که لپ تاپ ها را بیاورند. پس از آوردن لپ تاپ ها به داخل کلاس هر گروه یکی از آنهارا برداشت و آقای اخوان هم فلششان را به نوبت به هرگروه می دادند تا فایل سوالات خودشان را روی لپ تاپ بریزد.

برای این جلسه می خواستیم سوالات بهتر را در گروه خودمان پیدا کنیم و آنهارا گلچین کرده و به یک فایل جدا انتقال دهیم که برای امتحان والدین آماده بشود.

باید ۵ سوال از مقدمه کتاب، ۵سوال از فصل اول، ۵سوال از فصل دوم و ۵ سوال هم از فصل سوم انتخاب می کردیم، که در مجموع ۲۰ سوال می شود.

همه گروه ها سخت ‌‌مشغول کار و تلاش بودند. ‌‌‌گروه ما هم مثل گروه های دیگر بود.

پس از سپری شدن دقایقی اگر کارمان آماده بود آنرا به فلش آقای اخوان منتقل می کردیم. بعضی از گروه ها کارشان تمام شده بود. فلش را گرفته و سوالاتشان را منتقل می کردند. سوالات گروه ما کامل نشده بود ولی تصمیم گرفتیم که آنرا روی فلش بریزیم تا بعدا از آقای اخوان گرفته و کاملش کنیم.

سرگروهمان آقای یوسفی فلش را از گروه بقلی گرفت و به لپ تاپ وصل کرد. ولی لپ تاپ آنرا نخواند! پس از چند بار سعی کردن آقای اخوان را صدا کردیم تا ایشان ببینند مشکل از کجاست. ایشان هم چند بار با لپ تاپ گروه ما سعی کردند و نشد سپس گفتند شاید مشکل از لپ تاپ باشد و با لپ تاپ گروه دیگری امتحان کردند که آن هم نخواند.

سپس آقای اخوان با اندوه (?)گفتند:فک کنم سوخت!?

و ما و گروه های باقی مانده باید فکر دیگری می کردیم که در ادامه مینویسم.

 

 

 

اگر مثل گروه ما نرسیدید که سوالاتتان را آماده کنید باید در خانه آماده کرده و تا فردا ۱۷ بهمن ۳ نسخه چاپ شده از آنرا بیاورید.

یکشنبه ۹۸/۱۱/۱۳

با سلام امروز وقتی کلاس شروع شد آقای یادگاری به محمد گفتند که بیاید پای تابلو و روش نردبانی را توضیح دهد و این افراد از قبل برای این تحقیق انتخاب شده بودند او توضیح داد و بعد آقای یادگاری آمدند و جویا مجد را دیدند که قرار بود این صفحات را حل کنیم :123●125■127●129■130 و تقریبا همه انجام داده بودند ولی بعضی یادشان رفته بود.سپس شروع کردیم به حل کردن تمرین کتاب و آخر کلاس قرار شد که آن تمرین هایی که مانده بود را بگذاریم برای زنگ بعد و بعد از حل آن تمرین ها هب بازی کنیم و زنگ دوم که با ایشان داشتیم شروع شد و ما تمرین ها را حل کردیم و هب بازی کردیم و من و شیرانی و تجویدی از این بازی مثبت گرفتیم و قرار شد برای جلسه بعد با گروه های دو نفره بازی بکنیم و اینگونه بود دو زنگ ما با آقای یادگاری.

زندگی(۱۳ بهمن)

به نام خدا

امروز برنامه هارا تغییر داده بودند و ما برای زنگ سوم زندگی داشتیم

پس از وارد شدن آقای اخوان به کلاس و آرام شدن بچه های کلاس کمی درمورد مسئولیت پذیری صحبت کردند و سپس جدول امتیازات جدید یعنی جدول ۳ را نمایش دادند و هر کس نمره و امتیازات خود را دید، این جدول شروع دوباره ای بود برای کسانی که میخواهند از نو شروع کنند و خودشان را اثباط کنند.

آقای اخوان مدام میگفتند:من اول سال از کلاس هدف انتظار بیشتری داشتم و الان کلاس مسئولیت دارد از هدف پیشی می گیرد.

درست است که آقای اخوان می خواستند به ما گوش زد کنند ولی بچه های کلاس و خود من هم از این کار خیلی خوشمان نیامد و به قول معروف داشتند آنها را توی سرِ ما می زدند پس همه تصمیم گرفتیم که از این به بعد تلاش خودمان را بیشتر کنیم و انتظار آقای اخوان را برآورده کنیم (امیدوارم موفق بشویم)

پس از این صحبت ها درباره کارنامه صحبت کردیم و درمورد این که زندگی برای نمره دهی پارامترهای اصلی دارد که عبارتند از: مستند سازی-کارگروهی و تدریس گروهی-باغچه ها-مدیریت زمان-تکالیف مختلف تکی-دفتر زندگی (برای کارنامه اصلی هرکس کمی ارفاق شده ولی برای کارنامه پویای مخصوص خود مدرسه نمره واقعی هر فرد است.)

سپس در مورد کتاب ۱۵۰ هشتگ صحبت کردیم واینکه هر فرد چه کاری انجام داده (در واقع والدین هر فرد) و برای همین هم یکی یکی آمدیم و در مورد آن صحبت کردیم و آقای اخوان هم فیلمی از آن تهیه کردند.

 

 

  1. هر فرد ۱۰ سوال از ۳۰ صفحه اول کتاب(قسمت بی مقدمه) و ۱۰ سوال از ۳ فصل گروهش طرح کند(در مجموع هر فرد ۲۰ سوال) و تا چهارشنبه آماده باشد
  2. برای فردا ۱۴ بهمن کتاب ۱۵۰ هشتگ را همراه داشته باشید

 

تاریخ10 بهمن

سلام
در درس تاریخ ما اول یک مروری بر گفته های قبل درس کردیم
بعد با بسیاری مکافات توانستیم فیلم مورد نظر آقا را روی پرژکتور نمایش بدهیم
فیلم درباره زمان مادها بود که در آن زمان به علت خوش رفتاری مردی به نام دیاکو یا دهیوک سران قبایل ماد تصمیم گرفتند او را به عنوان پادشاه خود انتخاب کنند و حکمت تشکیل بدهن . آشوری ها دائمن به ماد ها حمله میکردند و آنها را غارت می کردند تا اینکه روزی دیاکو تصمیم گرفت با آشوری ها بجنگد البته این جنگ ها با شکست دیاکو پیش میرفت تا اینکه دیاکو مُرد و پسرش به جای او به قدرت رسید پسرش سپاهی قدرتمند از مردان قوی ماد درست کردو به جنگ آشوری ها رفت . بعد پسر دیاکو در جنگی با لیدی دید که کسوف یا خورشید گرفتگی اتفاق افتاده است پیشگویان لیدی و پیشگویان ماد پیشگویی کردند که خورشید از جنگشان خشمگین شده است و به همین دلیل کسوف باعث صلح میان دو کشور شد . بعد نوه ی دیاکو به قدرت رسید او پادشاهی ضالم بود راه پدارانش را ادمه نداد و درهمان زمان کوروش قصد شورش بر اعلیه نوه ی دیاکو را داشت .

پیمایش به بالا