اجتماعی

اجتماعی 12/1

بسمه تعالی

جلسه قبل قرار شده بود سه نفر از بچه ها تکلیف ها را ببنند آن سه نفر تکلیف ها را دیدند و موارد رایاداشت کردند و بعد وقتی آقای کنار کوهی وارد کلاش شدند موارد را به ایشان گفتند و آقای کنار کوهی یاداشت کردند بعد آقای کنار کوهی گفتند کتاب ها را روی میز بگذارید و صفحه 64 درس 12 را باز کنید طبق عادت قبلی آقای کنار کوهی سوالات را گفتند

شرح سوالات صفحه 64

  1. چرا زیستگاه ها تخرب می شوند؟
  2. با ذکر مثال توضیح دهید چگونه جنگل ها و مراتع از بین می رود؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 64 را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه 65

  1. به چه علت نسل حیوانات کاهش می یابد؟
  2. چه عواملی اثرات بدی بر زندگی گیاهان و جانوران دارد؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 65 را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه67

  1. مهمترین دلایل حفاظت از زیستگاه را بنویسید.

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 67را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه69

  1. چه کسانی مسوول اجرای قوانین و مقررات در محیط زیست هستند؟
  2. چه خطراتی محیط زیست را تهدید میکند؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 69را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه70

  1. آیا حفاظت او محیط زیست مخصوص سازمان حافظ محیط محیط زیست است؟

بعد آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد که صفحه 70را بخواند و در حین خواندن آقای کنار کوهی پاسخ سوالات را می دادند و ما هم خط می کشیدیم وقتی رفتیم صفحه بعد آقای کنار کوهی سوالات صفحه بعد را گفتند

شرح سوالات صفحه71

  1. منطقه حفاظت شده را تعریف کنید.
  2. بعضی از مناطق حفاظت شده در ایران را بنویسید.
  3. بعضی مقررات منطقه حفاظت شده را بنویسید.

این هم از مستند سازی این هفته تا مستند سازی دیگر یاعی

اجتماعی 11/24

بسمه تعالی

آقای کنار کوهی وقتی وارد کلاس شدند ابتدا به آقای ثالثی گفتند برو و ماژیک بیار بعد از چندی آقای کنار کوهی به من گفتند که برو و برای من دستمال بیار من رفتم و آوردم بد آقای کنار کوهی فتند کتاب ها را باز کنید آقای کنار کوهی فصل 6 از زیستگاه خود حفاظت کنیم درس 11 تنوع زیستگاهی ایران آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد و گفت شروع کن درس را بخوان صفحه 56 در مورد این بود که هر جانور در کجازندگی میکند برا مثال گوزن در کوهستان زندگی میکند  بعد اقای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفت و رقتیم سراغ صفحه بعد صفحه 57 و 58 در مورد اب و هوای هر شهر بود در ماه های مختلف بود برای مثال دمای هوای شهر یزد به اوج می رسد و در اواسط بهمن به سردترین حد خود میرسد ما نمودار های مختلفی داریم مانند نمودار بارش در هر ماه این صفحه هم تمام شد و طبق عادات قبل افای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفتند صفحه 59 و  صفحه 60 خیلی سوال داشت ما اول سوالاتش را نوشتیم بعد رفتیم سراغ خواندن این صفحات مربوط به اب هوا در هر منطقه است ما چهار نوع اب و هوا داری معتدل مرطوب خزری معتدل و نیمه خشک کوهستانی گرم و خشک گرم و شرجی سواحل چنوب که هر کدام توضیحش خیلی طولانی است  اخرین صفحه دارد چند نمونه از منطقه های مختلف معرفی می کند.

اجتماعی98/11/24

به نام خدا

اقای کنار کوهی وارد کلاس شدند.به همه سلام کردند و گفتند:(همه کتاب هارا بگذارند روی میز و نقشه هایی را که برای کاربرگ شماره ی 3(اشنایی باتقسیمات استان) بوده است میبینم و برای هر کس که در داخل کادر کاربرگ چسبانده باشد، مثبت می گزارم. (البته فقط چند نفر نقشه برای کاربرگ داشته اند).بعد هم گفتند:( صفحه ی 58 را بیاورید). بعد هم گفتند یکی از ما را صدا زدند وگفتند که بخوانیم. بعد از تمام شدن متن صفحه، گفتند:(این صفحه 2سوال دارد، سوال ها را از یک شروع کنید). سوال های این صفحه هم این ها بود:1-درباره ی اب وهوای هر ناحیه چه حدسی می زنید؟

2-در هر ناحیه چه جانورانی وجود دارد؟

بعد اقای کنارکوهی صفحه ی 59 را هم به یک نفر دیگر گفتند تا بخواند. بعد تمام شدن صفحه ی 59، اقای کنارکوهی گفتند:( این صفحه هم 7 سوال دارد). سوال های صفحه ی 59 :3-زیست گاه را تعریف کنید.

4-مهم ترین عاملی که موجب گوناگونی یا تنوع زیست گاه ها در کشور ما شده است ، چیست؟

5-راستی ، چطور می فهمید که اب وهوای یک محل چگونه است؟

البته کل سوالات گفته شده توسط اقای کنارکوهی 22 تا بوده است که همه ی سوال ها را خیلی زیاد می شود. اقای کنارکوهی صفحات 58 ، 59 ، 60 ، 61 ، 62 و 63 را درس دادند وگفتند که ازروی متن صفحات بخوانیم واقای کنار کوهی هم برایمان این صفحات بالا رادرس دادند. بعد از تمام شدن درس برگه هایی را که جلسه ی پیش برای امتحان دادند وصحیح کردند را به ما تحویل دادند. نمره های همه خیلی بد شده بود. بعد از نگاه کردن نمرات و پز دادن به هم با نمرات بد و پایین صوت را هم زدند وکلاس هم تمام شد.

 

 

 

 

                                                                                                                                                         پایان

اجتماعی ۱۱/۱۷ به جای دوشنبه۱۱/۱۳

اقای کنار کوهی بعد از وارد شدن به کلاس گفتند:( همان طور که قبلا گفتم ما امروز یک امتحان از فصل 9 و 10 داریم و در ادامه گفتند که شما 20دقیقه وقت دارید تا درس را یک بار دیگر مرور کنید . اما در سکوت . ) همه در حال خواندن بودیم که ناگهان دیدیم در باز شد ودانیال قندهاری به داخل کلاس
امد. اقای کنار کوهی به او گفتند 🙁 شما تا حالا کجا بودید ؟ا) قند هاری گفت :(من با اقای مجیدی کار داشتم ) اقای کنار کوهی گفتند که یک برگه از ایشان بگیر و بیا .چند دقیقه بعد قند ها ری با برگه امد رفت سر جایش نشست . 20 دقیقه با صدای زنگ موبایل اقای کنار کوهی به پایان رسید . اقای کنار کوهی شروع به دادن برگه ها کردند که هنوز دو نفر مانده بودند که اقای کنار کوهی متوجه شدند دو تا کم چاپ شده است و مهدی پور را فرستادند تا برود ودو تا را چاپ کند و بیاورد .بعد از گذشت زمان امتحان اقای کنار کوهی 3نفراز هر ردیف را گذاشتند تا تکلیف ها که کاربرگ های ۳.۴.۵.۶ بودند را چک کنند.

اجتماعی 17/11

به نام خدای عزیز

وقتی اقای کنار کوهی وارد کلاس شدند همه استرس داشتند چون قرار بود اقای کنار کوهی امتحا بگیرند اول کار به ما ببیست دقیقه فرصت دائند که درس را بخوانیم ولی چون من نبودم و سوالات هفته پیش را ننوشته بودم از اقای کنار کوهی کتابشان را گرفتم و شروع کردم به خواندن و نوشتن سوالات و خواندن بعد از خواندن زنگ گوشی اقای کنار کوهی در امد یعنی زمان خواندن ما تمام شده است بعد اقای کنار کوهی برگه ها را به ما دادند امتحان از درس های نه و ده بود بچه ها با نبم خدا امتحان را شروع کردند همه پانزده دقیقه ای تمام کردند بعد از ردیف یک نفر انتخاب شد و تکالیف ما را دید و به اقای کنار کوهی گزارش دادند بعد اقای مهدی پور که اقای کنار کوهی یک تحقیق به ان داده بودند امد و تحقیق را خواند تحقیق در مورد جلگه ها و از این قبیل بود بعد از تحقیق اقای کنار کوهی درس را شروع کردند درس در همین مورد بود که اقای مهدی پور تحقیق کرده بودند بود در مورد جلگه ها و غیره

اجتماعی98/11/18

اقای کنار کوهی وارد کلاس شدند.به همه سلام کردندوگفتند:(همه20 دقیقه کتاب رابخوانندتاامتحان را بگیرم،هیچ کس هم حرف نمی زند،حتی اگربخواهید از هم دیگر سوال بپرسید).همه ی کلاس شروع به خواندن کردند و هیچ کس حرف نمی رد).ولی بعضی ها می خواستند سوال ببپرسند اما اقای کنار کوهی میگفتند:( هیچ کس حرف نزد وبخواند). ناگهان timer گوشی اقای کنارکوهی زنگ زد. اقای کنارکوهی گفتند:(همه کتاب ها را ببندید و جمع کنید).بعدکه کل کلاس کتاب هایشان را جمع کردند، اقای کنارر کوهی برگه ها امتحانی رادادند وگفتند:(هیچ کس با اتد یا مداد ننویسد، فقط با خودکار بنویسید،رنگ خودکار ها هم قرمز وسبز نباشد، رنگ خودکار ها فقط ابی یا سیاه باشد).بعداز چند دقیقه اقای کنار کوهی به ما گفتند:(الآن می ایم تا ببینم چه کسانی بالای برگه امتحانی  اسمشان را ننوشته اند).تا اقای کنار کوهی این را گفتند، یکدفعه من فهمیدم که دارم با مداد می نویسم. البته کل کلاس هم شروع کردند به نوشتن اسمشان بالای برگه.من هم مطالبی را که با مداد نوشته بودم، روی ان ها خودکار بکشم. بعد از یک مدت دوباره timer گوشه اقای کنار کوهی زنگ خورد.  وامتحان تمام شد.((البته اول ازامتحان اقای کنار کوهی به ما گفتند که زمان امتحان 15 دقیقه است)) وقتی ما برگه ها راتحویل دادیم، اقای کنار کوهی به چند نفر از ما ها گفتند:(تکالیفی که جلسه ی گذشته دادم را ببینید وکسانی که کامل وناقص هستند را به من گزارش دهید). بعد از نشان دادن تکالیف، اقای کنار کوهی به دونفر که تحقیق داده بودند((اقای صیاد زاده و اقای اسدی)) گفتند:( بیایید وتحقیق هارا بخوانید).اول اقای صیاد زاده بود که تحقیقش را ازروی یه کتاب خواند. بعد هم اقای اسدی بود که مطالب راخوب نگفت واقای کنار کوهی گفتند:(برایت نوشتم تا تحقیقت را هفته ی بعد بیاوری). فکر کنم یک نفر دیگر هم تحقیق داشت، اما غایب بود. 2نفر ان روز غایب بودند. اسامی ان دونفر(( اقای ریاحی و اقای زمانیان)) است. اقای کنار کوهی ازما پرسیدند:(چه ساعتی صوت رامیزنند؟). چند نفر هم جواب دادند:(ساعت 11و45 دقیقه صوت را می زنند). ساعت کلاس ما کمی جلو بود وساعت گوشی اقای کنار کوهی هم جلوبود.اقای کنار کوهی فکر کردند که زنگ خورده است واجازه دادند برویم بیرون.وقتی که خواستیم ازکلاس بیرون برویم اقای مجیدی را دیدیم که گفتند:(هنوز زنگ نخورده است).اقای کنار کوهی هم گفتند:(من فکر کردم زنگ خورده است وساعت گوشی وکلاس هم روی 11و45 دقیقه است).اقای مجیدی هم گفتند ساعت کلاس وساعت گوشی شما جلو است و 2دقیقه ی دیگر زنگ می خورد). 2 دقیقه ی بعد زنگ خورد وهمه ازکلاس بیرون رفتند.

 

                                                                                                                                                                                               پایان

اجتماعی 98/10/17

اقای کنار کوهی بعد از وارد شدن به کلاس گفتند:( که طبق قرار قبلی ما امروز یک امتحان از فصل 9 و 10 داریم و در ادامه گفتند که شما 20دقیقه وقت دارید تا درس را یک بار دیگر مرور کنید . البته در سکوت . ) همه در حال خواندن بودیم که ناگهان دیدیم در باز شد و قند هاری به داخل امد. اقای کنار کوهی به قند هاری گفتند 🙁 شما تا حالا کجا بودید ؟ا) قند هاری گفت :(من با اقای مجیدی کار داشتم ) اقای کنار کوهی گفتند که یک برگه از ایشان بگیر و بیا .چند دقیقه بعد قند ها ری با برگه امد رفت سر جایش نشست . 20 دقیقه با صدای زنگ موبایل اقای کنار کوهی به پایان رسید . اقای کنار کوهی شروع به دادن برگه ها کردند که هنوز دو نفر مانده بودند که اقای کنار کوهی متوجه شدند 2 تا کم چاپ شده است و مهدی پور را فرستادند تا برود و2 تا را چاپ کند و بیاورد .بعد از گذشت زمان امتحان اقای کنار کوهی 3نفر از سه ردیف را گذاشتند تا تکلیف ها که کاربرگ ها بودند را چک کنند بعد از چک کردن زنگ خرد و ما رفتیم .

مشق ها : نداریم

اجتماعی۱۳۹۸/۱۰/۱۱

اقای کنارکوهی واردکلاس شدند،سلام کردندوگفتند:(تکالیف جلسه ی قبل که دادم رابی زحمت بگذاریدروی میزتاببینم).همه تکالیف که صفحه ی۴۸،۴۷،۴۶بودراانجام دادند.به غیرازچندنفرهمه تکلیف داشتند.اقای کنارکوهی میخواستندکه تکالیف رابه این صورت که هرنفریکی ازسوال های تکلیف رابخواندوجواب بدهدهم چک کنند؛امانشد.بعدهم اقای کنارکوهی گفتند:(چندنفرازروی متن درس که یکی ازانهاهم من بودم بخوانند).البته چون متن راروان ترخواندم واقای کنارکوهی دید دارم خوب میخوانم،چندخط اضافه تردادندکه بخوانم.مثل همیشه درهرصفحه ای که میرفتیم میگفتند:(سوال این صفحه رابالای صفخه بنویسید).بعدهم موقعی که درحال خواندن یک جمله بودیم میگفتند:(ازاین کلمه تا این کلمه می شودجواب سوال۲).یااینکه جواب سوال هارامی گفتندتاجلوی سوال بنویسیم.بعدهم مابه جای اینکه کتاب رانگاه کنیم،اقای کنارکوهی رانگاه میکنیم.اقای کنارکوهی هم گفتند:(هروقت که باید من رانگاه کنید کتاب رانگاه می کنید؛اماهروقت که باید کتاب رانگاه کنید من رانگاه می کنید مثل جن های درحمام!یکی ازبچه هاپرسید:( چن های توی حمام دیگه چیه؟).اقای کنارکوهی گفتند:(بعدکلاس برایتان می گویم).اقای کنارکوهی درسشان رادادندوزنگ نخورد،برای همین جن های درحمام رابرایمان گفتند.گفتندکه:(قبلاخانه ها حمام نداشته،برای همین می رفتند خزینه.یک نفرتصمیم گرفت که جای اینکه صبح برودبه حمام نصف شب برود.وقتی که واردحمام می شود،به رختن کن می رود ولباس هایش رادرمی آورد،موقع واردشدن به استخرمی بیندیک ردیف جن جلویش ایستاده اند.این مرد که می خواهد فرارکند به سمت رختکن میرود،لباس هایش رابرمی داردو وقتی می خواهد به بیرون ازخزینه یا همان حمام عمومی برود،می بیندکه یک ردیف جن دیگر روبه رویش ایستاده است.به خودش می گوید:(شایداگربگویم بسم الله الرحمان الرحیم جن ها بروند).اووقتی می گوید می بیندجن ها دارندباچشم های خیلی بازنگاهش می کنند.دوباره به خود می گوید:(شایداگربالهجه بگویم بروند).بالهجه می گویداما جن ها نمی روند.دوباره می گوید:(شایداگرباصوت بگویم بروند).باصوت هم می گوید اما نمی روند.تازه می گویندالله.)بعداقای کنارکوهی می گوین این مسئله من باشما است.من با صوت،لهجه،معمولی هم بگویم بازهم حرف خودتان را می زنید).بعدازچنددقیقه ی کوتاه اقای فخری صوت را زدند.                                                                              پایان

به نام خدا

وقتی آ قای کنار کوهی وارد کلاس شدند ابتدا بچه ها از جا برخواستند و بعد از آقای کنار کوهی پرسیدند برگه ها را می دهید آقای کنار کوهی گفتند برگه ها صیحیح شده ولی قبلش باید بدم به آقای نوری بچه ها گفتند آقای نوری برگه ها را به شما داده و از برگه ها به ما تکلیف داده اند. آقای کنار کوهی چیزی نگفت و رفتیم سراغ درس ابتدا آقای کنار کوهی تکالیف را دیدند و نمره ها را گذاشتند. آقای کنار کوهی فصل پنج که اسمش محیط زندگی خود ر بشناسیم را شروع کردند بعد سوالات آن درس را گفتند و ما نوشتیم و بعد به چند تا از بچه ها گفتند بخوانید و آن ها هم شروع کردند به خواندن درس در مورد جغرافیا بود یعنی ما بتوانیم جا های مختلف را بشناسیم بعد در مورد نقشه ها حرف زدیم و به همین ترتیب  درس تمام شد. آقای کنار کوهی تکالیف را گفتند تکالیف این ها بود دو فعالیت صفحه 46 و فعالیت صفحی 47 برای همه بچه و فعالیت صفحی 48 سوال شماره 10 برای من.

اجتماعی ۲۸ آذر

به نام خدا

 آقای کنارکوهی بعد از ورود به کلاس شروع به دیدن تکلیفِ ها کرد و دو نفری که تکلیف های ویژه داشتند تکلیف آنها را دید و دانش آموزی که تکلیف هایش را نوشته بود از کلاس بیرون کرد به واحد گفت تا درس جدید را بخواند پس از مدتی کوتاه اولین سوال را گفت توضیحاتی درباره گفته بود داد مشاغل سه دسته است صنعت کشاورزی خدمات  و مدیریت کنترل کننده این سه است مشکل ما هم مدیریتی است در همین حین دانش‌آموز اخراج شده کلاس برگشت پس از اتمام توضیحات آقای کنارکوهی دانش آموزی آقای  کنارکوهی سوال می گفت زیر جواب آن خط می کشیدیم باز دوباره کسی دیگری می خواند این کار تا آخر کلاس ادامه پیدا کرد

اجتماعی ۱۷

  •  آقای کنارکوهی بعد از ورود به کلاس تا جایی که کامل دانش آموزان در جای خود پشت میز معلم نشستن و کمی سکوت کردن سپس از نماینده  کلاس درخواست کرد که کتاب های اجتماعی را ببیند تاکسی در دفتر خود نقاشی نکرده باشد زمانی که نماینده کتاب های بچه ها را می دید معلم از نفری رو به رویش نشسته بود خواست با خودکار مشکی و پاک کن به خود بدهد بعد از آنکه نماینده کتابهای بچه ها رادی و خوشبختانه کسی در دفتر خود نقاشی نکشیده بود معلم می خواست به کسی بگوید که درس را بخواند ولی چند نفر اعتراض خود را به آنچه که تا به حال از روی درس نخوانده اند و بعضی بیش از چند دفعه از روی کتاب خواندن بیان کردن معلم پس از نگاهی به دفتر خود اسامی کسانی که تا بحال نخوانده اند را نام برد و گفت من همه چیز را در دفتر خود یادداشت می کنم حتی این که چه کسی در چه روزی سوالی پرسیده است سپس به یکی از دانش آموزانی که تا به حال از روی درس نخوانده بود گفت تا از روی درس جدید بخواند آقای موقع درس دادن سوالاتی مربوط به درس میگویند تا ما در کتاب خود بنویسیم  دانش آموز شروع به خواندن کرد درس مربوط به قانون اساسی بود و پس از خواندن کلمه اول آقای کنارکوهی گفت بسم الله الرحمن الرحیم سوال.  دانش آموز دوباره شروع به خواندن کرد تا  به بخشی از کتاب که فصل سوم قانون اساسی حقوق ملت است رسید اصل ۳۰ چنین نوشته بود دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش را رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد  خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. همان لحظه ناگهان کسی پرسید آقای کنارکوهی پس چرا ما امسال چندین ملیون به مدرسه دادیم  سپس آقای کنارکوهی توضیح داد که در جاهای مختلف دنیا و همچنین ایران قانون ها و وظایفی هست که کسی از آنها باخبر نیست و حتی از وجود آنها مطلع نیست برای همین رعایت نمی شود و این حق شماست که نه تنها در این مدرسه بلکه در مدرسه های دیگر به صورت رایگان تحصیل کنید و برای ما داستانی از پیامبر تعریف کرد گفت روزی پیامبر به بازار رفته بود و دی یار خودش خرما می فروشد خرما دارد یکی یک دونه و دیگری دو دینار پیامبر گفت خداوند خرماها را بر روی درخت دو دسته تقسیم کرده که یکی خوب باشد و دیگری بد آنها را مخلوط کرد و گفت حال آنها را به یک و نیم دینار فروش. دولت آمده و بچه ها را به چند دسته تقسیم کرده مثلاً تیزهوشان نیان کند هوشانیان و…. حالا کسی باید بیاید و آنها را مخلوط کند سپس  به دانش آموز دیگری که تا به حال نخوانده بود گفت که بخواند او هم خواند کتاب سرفصل جدید یعنی قوه مقننه رسید آقای کنارکوهی چندسوال گفتناگهان گفت چه کسی می تواند جواب سوال ۲ را بدهد کسی دست گرفت و جواب درست داد مثبت داد بقیه اعتراض کردند که این سوال را حتی بود و ما هم می توانستیم آن را حل کنیم سوال ۲این بودکه قوه مقننه از چه بخش هایی تشکیل شدهجواب سوال ۲ نیزاین بود که مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبانسپس دانش آموزی که داشت می خواند کل درس را خواندآقای کنارکوهی تکلیف ها را گفتکلاس تمام شد

اجتماعی نهم آبان

شروع کلاس اجتماعی با تبادل کتاب و دفتر بین من و صیادی توسط آقای کنار کوهی بود سپس معلم بیست و سوم آبان را بعنوان تاریخ امتحان مشخص کرد.

بعد آقای کنار کوهی به بررسی تکالیف پرداخت در ادامه به جواب دادن سوالها پرداختیم.آموزش درس چهارم با عنوان قانونگذاری آغاز شد و فعالیت اول را حل

کردیم.آقای کنار کوهی موقع حل تکلیف ما را تشویق و همراهی می کردند.زیر نکات مهم درس خط کشیدیم و از آنها سوال طرح کردیم.آقای معلم درمورد

کلمه همه پرسی یا رفراندوم توضیح دادند.رفراندوم به معنی رای گیری از همه مردم یک کشور برای رد یا قبول یک موضوع است.سپس در مورد وظایف و

بخشهای قوه مقننه صحبت کردند.قوه مقننه شامل مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان است .قسمت بعدی درس درمورد ادای سوگند بود یعنی

نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از انتخاب شدن برای شروع کار خود به قران قسم میخورند که کار خود را خوب انجام دهند.سپس زنگ خورد و ما به سوی حیاط دویدیم.

اجتماعی ۲ آبان

من در کلاس ۲ آبان چند ثانیه بعد از معلم وارد شدم ؛ پس مستند را بعد از آن چند ثانیه برایتان تعریف می نمایم.وقتی من وارد کلاس شدم معلم به من چیزی نگفت و من سر جایم نشستم. سپس معلم درباره ی آداب سلام کردن ودست دادن با ما حرف زد که :《 اول فرد کوچک تر سلام کرده وبعد اگر فرد بزرگ تر دوست داشت با فرد کوچک تر دست می دهد.》سپس معلم مشق جلسه ی پیش را از ما خواست که همه ی بچه ها نصف مشق هایشان را ننوشته بودند به جز سه چهار نفر. بعد فصل دوم را با عنوان (قانون ،قانون) شروع کردیم.سپس صفحاتی را از فصل ۲ حل کردیم و وسط درس معلم یادخاطره ای درباره ی سفر مشهد با دانش آموزان افتد که در آن  سفر دانش آموزی ضعیف بود که معلمان باهم قانونی گذاشته تا از آن مراقبت کنند و… سپس زنگ خورد کلاس تمام شد.

اجتماعی ۹۸/۸/۲

معلم در ابتدای کلاس تکالیف را دید و بعد در مورد احترام به بزرگتر حرف زدیم. چند ثانیه بعد متنی درباره قانون و مقررات صحبت کردیم. در صفحه بعد در قسمتی از کتاب درباره حقوق افراد خواندیم و بعد معلم متنی را به ما نسان داد. بعد در مورد قوانین و مقررات مسافرت صحبت کردیم و بعد در مورد خطرات سفر صحبت کردیم و دوباره درباره حقوق افراد صحبت کردیم.

تاریخ ۲ آبان ماہ

در زنگ تاریخ،معلم اول حضور وغیاب کرد و گفت یک پرسش کلاسی جانانہ بکنیم اول امین قربانی و علی  افشار از ھم پرسیدند،حبیب الہی یان و اسماعیلی بود کہ از ھم پرسیدند،معلم بہ مضروعی گفت: رو چہ کارہ ای کہ ایستادی؟ گفت  پام خستہ شدہ  معلم گفت:بیرون استراحت کن، اسدی گفت :آقا من برم، آقا گفت :باید دم در وایسی یا اسدی گفت :مرسی آقا ،بعد کازرونیاز من پرسید ومن ھم از او پرسیدم، آقا گفت صفحہ ۱۰۹ را باز کنید ،اسدی بخوان ،و شروع بہ  خواندن کرد،درس ۱۸ را خواند و چند ثانیہ بعد معلم گفت : ھرکی کلمہ ای را،اشتباہ خواند نفر بعدی می خواند،درس در بارہ ی موزہ ایران باستان بود ،احسان پور اشتباہ خواند سہیل می خواند کہ ناگہان صفحہ ی۱۱۶از صفحہ ۱۰۹ رفتیم صفحہ ۱۱۶، معلم گفت :راھنمای موزہ،خط زمان ،سکو نت گاہ را بخوان ،دوبارہ رفتیم صفحہ ۱۰۹،معلم روی تابلو یک خط زمان کشید واز مضروعی پرسید چہ سالی متولد شدی و نوشت ،نظری ادامہ درس را بخوان !شروع کرد بہ خواندن، دربارہ غار نشینان بود ،معلم گفت :غار نشینان دیوانہ بودندکہ روی دیوار غار نقاشی  می کشیدند؟صیاد زادہ دربارہ با موضوع  داستانی تعریف کرد و بعد بہ کازرونی  گفت بگہ واو اشتباہ گفت و سوخت معلم گفت:کاربرگ ۱۶ را انجام دھید،و حاجی زرگر باشی ادامہ درس را خواند،دربارہ کشاورزی بود،اشتباہ خواند و نوبت بہ اسماعیلی رسید،وشروع بہ خواندن کردو درس تمام شد در کلاس ھمھمہ شد ،معلم آنہارا ساکت کرد،و معلم دربارہ انسان ھای اولیہ داستانی تعریف کرد تا آخر زنگ وزنگ با صدای سوت خورد ?????????

 

 

اجتماعی ۱۸/۰۷/۹۸

وقتی معلم وارد کلاس شد بچه ها از او پرسیدند که چرا به درس اجتماعی علاقمند شدند و معلم جواب داد : من از بچگی به درس اجتماعی علاقه داشتم چند دقیقه بعد یکی از بچه ها درباره ی حقوق انسان ها متنی از کتاب خواند . بعد از آن متن چند جمله در پایین کتاب درباره ی مسئولیت نوشته بود و معلم دو سوال گفت: مسئلیت را تعریف کنید و سوال بعدی افراد در نقش های مختلف چه مسئولیت هایی دارند . بعد فعالیتی درباره ی مسئولیت حل کردیم  بعد درباره این آیه صحبت کردیم: این فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر می کنم یا کفر می ورزم ؟ ما درباره ی نعمت های خداوند و شکرگذاری او صحبت کردیم و معلم سوالی کرد : منظور از شکرگذاری چیست ؟ بعد از آن متن چیزی خواندیم که خیلی جالب بود و آن متن درباره ی این بود که نسبت به خودمان هم مسئول هستیم و خواندیم که چه وظیفه ای درباره ی محافظت از میهن داریم . وقتی داشتیم در قسمتی از کتاب نوشته بود که بسیج دانش آموزی چه اردوهایی می برند و چه کارهایی انجام می دهند . بعد معلم متنی به ما نشان داد که ما حتی در قبال محیط زندگی خود و عالم آفرینش مسئول هستیم .

اجتماعی ۱۸مهر

پنجشنبه ۱۸ مهر ،قبل از شروع کلاس اجتماعی، آنقدر در کلاس پینگ، پونگ بازی کردیم که انگار مسابقات المپیک در کلاس برگذارکرده بودیم؛بعداً آقای کنار کوهی وارد کلاس شد. برپا شدن بچه ها زیاد خوب نبود؛برای همین معلم از کلاس بیرون رفت و دوباره وارد کلاس شد تا برپا شدن بهتری را از ما ببیند و همین طور شد؛سپس درس دوم که درباره ی مسئولیت ما بود را شروع کردیم.قبل از اینکه شروع کنیم آقای کنار کوهی به ما گفت:( اگر سوالی از درس قبل دارید بپرسید.)یکی از بچه ها سوالی پرسید که  سر صحبت ترس و شجاعت را با معلم باز کرد. بعد معلم چند خاطره در مورد همین ترس وشجاعت برای ما گفت.یکی از این خاطرات درباره ی یکی از دوستانشان بود که در مدتی که در یکی از مناطق محروم برای خدمت رفته بودند . این دوستشان خیلی به جن اعتقاد داشت. بعد به همین دلیل معلممان دوستش را اذیت می کرد. یکی از این اذیت یا شوخی ها این بود که در یکی از شب هایی که در آن منطقه ی محروم بودند دوستشان  داشت نهار فردایشان را موادش را آماده می کرد. سپس معلممان که داشت از انجا رد می شد کله اش را از در آشپز خانه بیرون آورد و به دوستش زل زد . وقتی کار دوستشان تمام شد تا سرش را برگرداند دید کله ای او را نگاه می کند و به شدت ترسید. بعد از خاطره گویی معلم چند نفر دیگر هم خاطره گفتند و معلم درس داد و درآخر زنگ خورد.

تاریخ ١١مهر ماه

کلاس تاریخ بود. همه بچه ها وارد کلاس شدند و معلم هم پشت سر آن ها وارد کلاس شد. ما از آقاى نورى پرسیدیم که این جلسه از ما سوال         مى پرسید آقاى نورى گفتند که من از صحبت هاى جلسه قبل سوال       مى پرسم. بعد آقاى نورى ١٠دقیقه ى اول کلاس را از آقیان عباس پور،     احسان پور و حاجى زرگر باشى سوال پرسیدند ولى به دلیل کم درس دادن در هفته قبل نتوانستند بیشتر درس به پرسند.                                     بعد از پرسش آقاى نورى گفتند که درس ١٧را بخوانید چون مى خواهم چند نفر راصدا بزنم  تا کنفرانس دوس١٧رابه دهند. بعد از خواندن چند نفر مانند آقاى مزروعى، زمانیان و نظرى درس١٧را  کنفرانس دادند بعد از کنفرانس این چند نفر آقاى نورى خودشان درس ١٧را درس دادند و بعد زنگ به صدا در آمد و همه بچه ها از کلاس بیرون رفتند
پیمایش به بالا