کارگروهی

زندگی که نه! اماده شدن برای روز مادر

زنگ که خورد ما همه داشتیم در کلاس 5 صندلی ها را می چیدیم و خیلی صدا می کردیم که اقای فخری امدند و گفتند که انقدر سر و صدا نکنید و رفتند ،البته با یک لحن عصبانیتی گفتند. وقتی تمام صندلی ها را چیدیم،تقسیم کار کردیم و هر کس کار خودش را انجام می داد. من و ربانی داشتیم کار های لب تاپ را می کردیم و اهنگ کاشکی میشد رو دانلود کردیم  و عکس برای این روز را دانلود میکردیم عکس هم این شکلی بود. بقیه بچه ها شربت اناناس رو درست میکردند و چند نفر هم داشتند دل نوشته هایمان را روی تابلو می چسباندند. وقتی تمام کار ها انجام شد بعضی از بچه ها ماندند برای غافلگیری پایین و بقیه در دفتر و کلاس ها قایم شدیم. 30دقیقه گذشت و مادر ها از کلاس 1 به سالن و پشت کلاس 5 که ما وسایل رو اماده کرده بودیم امدند و نشستند که اقای اخوان حسابی مادر ها را عصبانی کرده بودند. به مادر ها گفته بودند که ما سر کلاس مافیا بازی می کنیم و (البته راست می گفتند ولی به هر حال بهتر بود نگویند)به انها گفتند که ما اثلا درس نمی خوانیم و معلم ها از دست ما شاکی هستند. بعد این حرف ها ما به صورت غافلگیری برف شادی ها و پرده ها کلاس 5 را کشیدیم که انها غافل گیر شوند و شیرینی شربت را دادیم و هر کدام خود را معرفی کردیم.

مهارت اشپزی24/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

اقای پسران به جای اقای کیان داریان امده بود تا که بادمجان و کوکو سیبی درست کنیم اقای پسران وارد کارگاه شد گفت خوب چه کسی می خواد گروهش را عوض کند اقای پور مدنی و اقای مزروعی با هم جا به جا شدند بعد اقا گفت شروع کنید گروه یک سیب زمینی هارا پوست بکنید و رنده کنید گروه دو بادمجان ها را نصف کنید و شروع به سرخ کردنش کنید اقا موقع کار به همه بچه ها سر می زد گروه یک سیب زمینی هارا رنده کرد اقا پسران گفت چهار عدد تخم مرغ داخل کوکو سیبی بریزید بعد هم زرد چوبه و نمک بزنید و هم بزنید گروه دو وقتی سرخ کردید  بعد داخل قابلمه بگذارید و ادویه بزنید و اب و بگذارید قل بخورد گروه یک سیب زمینی ها را سرخ بکنید و بخورید بعد که هم کوکو سیب زمینی ها و بادمجان ها را با معلم ها بخوریم اقای مزروعی برو نان هایت را بیاورتا بخوریم اقای فهامی اقای اخوان و… امدند تا غذا را بخوریم .

پایان

اردوی چراغ راهنما 98/11/6

در ابتدا ما در مدرسه منتظر ماندیم تا مینی بوس برسد گقتی سوار مینی بوس شدیم همه واسه خودشان و دوستانشان سریع جا گرفتند وقتی به آن مکانی که می‌خواستیم برسیم رسیدیم در اول کار نماز خواندیم و بعد از نماز اول کلاس هفتم هدف را داخل غرفه اول کردند و بعد از هدف  کلاس مسئولیت وارد غرفه اول شدند  در غرفه اول اتفاقاتی که از جنینی تا پیری برای او می افتد توضیح داد در کل  ۱۵ تا ۱۷ غرفه بود در بازدید از غرفه ها در مورد انسان ها در بازی دیگر در مورد حیوانات صحبت کرد و در بعضی از غرفه های دیگر در مورد ارزش حیوانات و انسانها و حتی ملائکه ها صحبت کردیم در چند غرفه آخر در مورد بهشت و جهنم صحبت  کردیم.  در غرفه یکی مانده به آخر یاد گرفتیم که اگر تهمت تمسخر بی اهمیتی خیانت و دروغ و… انجام دهیم در عذاب الهی گیر می افتیم ولی اگر کارهای خوب بکنیم و در دنیای حال کمی سختی بکشید  نتیجه اش را در آخرت می بینیم در بهشت می رویم و از آتش جهنم دور می شویم

مهارت کار با چوب ـ23\9\98

سلام .اقا که وارد کلاس شدند رفتیم که تخته چوب ها را که تا نصف پیش برده بودیم بیاوریم .در آشپزخانه هم همه ای درست شده بود خیلی شلوغ بود چون کلاس مهارت آشپزی با کلاس ما{مهارت کار با چوب } قاطی شده بود ، انها داشتند آشپزی میکردند و ما هم میخواستیم چوب هایمان را برداریم بلاخره توانستیم بدون مصدوم تمام کنیم?.بعد بچه ها پیشنهاد دادند به حیاط برویم. حیاط سرد نبود و برای همین به انجا رفتیم.این دفعه کارمان سخت تر بود و باید پیچ را در چوب ها ببندیم تا محکم شود . خیلی سخت بود برای همین کارمان با سرعت پیش نمی رفت.اولش حوصله سر بر بود.ولی بعد پر ماجرا شد. ما برای اینکه کارمان راحت تر باشد رفتیم و با دریل توی کارگاه سوراخ شان بکنیم تا راحت تر شود .ما خواستیم. دستگاه را راه اندازی کنیم که دیدیم پیچ مخصوص ندارد و آقای موذنئ گفتند که یک میخ را برو و سرش را صاف کن تا به جای پیچ مخصوص بگذاریم .من رفتم و با دستگاه پرس توی آشپزخانه سرش را صاف کنم ولی آنقدر جلوی آقای صالحی چرخاندم (خیلی محکم) که توانستم بترکانمش (شکست)??????،خب هنوز سرش صاف نشده بود؟ آخرش هم صاف نشد و آقای موذنی یک پیچ دیگر را جایگزین کرد. بعد که چوب ها سوراخ شد توانستیم کارمان را راحت تر از قبل پیش ببریم. تازه امروز یکی از پیچ گوشتی ها سرش خراب شده بود و کارمان سخت تر بود ولی دعوا نمیکردیم چون حضور گرم آقای موذنی نگذاشت??????. خودمان می خواستیم جنگ کنیم ولی اگه میکردیم آن وقت یک منفی میخورد جلوی اسممان توی دفتر انظباطی??.(با تشکر )

پایان

مهارت کار با چوب ـ 9\9\98 ـ شنبه

روز نقشه کشی برای ساخت کمد فرا رسید.

اقای صالحی وارد کلاس شد و همه ی بچه ها روی هوا بودند ،یکی روی میز،یکی تخته را پاک میکرد و یکی اثلا بیرون کلاس بود. همه نشستیم ولی اقای صالحی یک جورایی عصبانی بود.به خیر گذشت و شروع کردیم به گروه کردن بچه ها، در اولین باری که گروه شدیم چند نفری راضی نبودند.یا از شخصی که داخل گروه بود راضی نبودند یا که در گروه دوستان خود نبودند و می خواستند پیش دوستان خود باشند.چند باری گروه ها را از اول چیدیم تا همه راضی شوند اما اقای قندهاری هنوز هم راضی نبود ولی با صحبت های اقای صالحی این مشکل هم حل شد.همه با توجه به گروه هایی که تقسیم شده ایم نشستیم . اقای صالحی گفتند این اندازه ها را یک جا یادداشت کنید و شروع کردند . شکل کمد را کشیدند و اندازه هارا روی تابلو نوشتند و برایمان توضیح هم دادند. کمی سخت بود ولی بچه ها خوشحال بودند که میخواهند کمد مخصوص خودشان رابسازند.وقتی که اقای صالحی تمام اندازه ها را نوشتند و توضیح دادند هنوز وقت کلاس تمام نشده بود به همین دلیل ما را ازاد گذاشتند که هر کاری دلمان میخواهد انجام دهیم .

پایان

نذر ما

سلام من می خوام واستون از نذری امسال بگم نذری که هر سال ما یک روز قبل از تاسوعا توی مدرسه میدیم ولی امسال به خاطر اینکه تاسوعا توی تابستون بود قصد کردیم که این نذر و توی اربعین و یا بیست و هشتم ماه صفر بدیم ما این نذر را اول به نیت سلامتی آقا امام زمان (عج ) و بیاد طفل شیر خواره امام حسین میدیم وقتی که ما کوچیک بودیم مادرم به خاطر من و خواهرم نذر کرده امسال به خاطر سفر ما به کربلا اربعین هم نشد . ما با اقای اخوان و اقای فخری هماهنگ کردیم و قرار شد روز دو شنبه شیر کاکائو را پخش کنیم ، روز یکشنبه ۲۸صفر روز وفات پیامبر (ص)و امام حسن (ع) شروع به تهیه وسایل نذری کردیم البته چون ما این شیر را از گاوداری تهیه می‌کنیم و شیری که از گاوداری میگیریم شیر محلی هست و مقدارش زیاد حدود ۱۰۰ کیلو هست از قبل سفارش داده بودیم یکشنبه ظهر برای سفارش کیک به شیرینی فروشی رفتیم و کیک های تازه سفارش دادیم و بعد با پدرم رفتیم وسایل مورد نیاز مثل لیوان های یکبار مصرف و شکر و کاکائو و ….خریدیم بعد از ظهر رفتیم و شیر را تحویل گرفتیم و برای جوشاندن و پاستوریزه کردن شیر را بردیم خانه مادربزرگم چون حجم شیر زیاد هست و دیرتر جوش میاد باید شب قبل آن را می جوشاندیم ما شب شیر راگذاشتیم توی دیگه بسیار بزرگ و چند ساعتی طول کشید تا شیر به جوش اومد و بعد از اینکه شیر به جوش اومد و یه ساعتی با حرارت کم جوشید و آماده و پاستوریزه شد شیررا گذاشتیم تا بمونه و برای صبح یکم خنک بشه صبح زود ساعت پنج مجدد شیررا جوشاندیم چون پدرم گفت شیر کاکائو باید گرم باشه خلاصه شیر را که گرم شد کاکائو و شکررا جداگانه با هم مخلوط کردیم و به شیر زدیم من خیلی دوست داشتم این مراحل را ببینم و لذت می بردم از اینکه همکاری کردم ما اون شب خونه مادربزرگم بودیم و همه این کارا رو اونجا انجام دادیم صبح زود به خاطر اینکه زودتر به مدرسه برسم مجبور شدم به همراه پدرم به مدرسه بیام و مادرم به خونه رفت و کیف و وسایل منو برام آورد وقتی به مدرسه رسیدیم بچه ها داشتن نوحه میخوندن و ما هم شیر و کیک و آماده کردیم و بین بچه‌ها پخش کردیم من خودم خیلی دوست داشتم این مراسم را و نذر را امیدوارم که همه بچه ها هم خوششون اومده باشه .

ورزش شنبه 4ابان

روز شنبه 4آبان زنگ سوم تمام شد ومانه به حیاط رفتیم وبه خاطر بی نظمی بچه‌ها با بیست دقیقه تآخیربه سوی ورزشگاه حرکت کردیم. درورزشگاه آقا همت گفت هرکس میخواهد فوتبال بازی کند پیش آقا تهرانی برودوهرکس می خواهد پینگ پنگ بازی کند به اتاق پینگ پنگ برود.این هفته نسبت به هفته ی پیش تعداد کسانی که به پینگ پنگ آمدندبیشتر شده بود. هنوز ساعت به دو نرسیده بود که آقای همت سوت را زد. همه بچه‌ها خیلی ناراحت شدن و به آقای همت و تهرانی اعتراض میکردند.این اعتراض ها ادامه داشت تا آقا همت عصبانی شد و با فریاد گفت یک ذره بهتون رو دادم پرو شده آید. همه بچه ها ترسیدند وبعد به صف شدند و به سوی مدرسه راه افتادند

قلمرو ی کلاس 2 هفته ی پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم
شرح مسؤلیت ها از این قبیل است :-تجویدی:سرگروه و مستند ساز-پیری:سخنگو-جاوری :فرهنگی-ثالثی:سطل آشغال-اسماعیلی و ربانی :جاروی کف کلاس-خطیبی و پورمدنی و جعفری:تمیز کردن تابلوها ،میزها و کمد
آقایان تجویدی و پیری که کار کمتری نسبت به بقیه دارند در کارها به بقیه کمک می کنند.

آزمایشگاه_گروه ه۲

(سرگروه:متین یزدانی)( سخنگو:صیادی)(نویسنده تغییرات:قندهاری)

کارگاه و زیر پله و یخچال:مظفری_یوسفی_یزدانی

کف و صندلی ها و دیوار ها: قندهاری_محققیان_صیادی

کابینت و سطل زباله:شیرانی_فقهی_مهدی پور

مستند سازی و فرهنگسازی:یزدانی_شیرانی

حیاط کفپوش هفتم مسئولیت

مسئولیت های نظافت

جارو کشیدن

ریاحی_دهقان_اسدی_حبیباللهیان

اب پاشیدن

اسماعیلی _احسانپور

سطل ها

افشار_ابراهیمی

فرهنگ سازی مانند پستر زدن

حاجی زرگرباشی

سخنگو و مستند سازی:ریاحی

نماینده:احسانپور

قلمرو حیاط کفپوش هفته چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم شرح مسؤلیت های قلمرو از این قبیل است: تجویدی :سرگروه و مستند سازی _ ربانی: سخنگو _ جاوری: فرهنگی _ خطیبی : فوتبال دستی و جاکفشی _ پیری و اسماعیلی : تمیز کردن کف حیاط _ جعفری و پورمدنی : نظافت دستشویی پایان

کلاس پنج هفتم مسئولیت

به نام خداوند جان خرد

مسئولیت های کلاس پنج

مسئول اجراعی  گذاشت ساعت گذاشتن میز معلم

ابراهیمی_حبیبللاحیان

مسئول نظافت شامل خالی کردن سطل _جارو کشیدن _جمع کردن اشغال های بزرگ

دهقان _ریاحی_افشار

مسئول تزئینات شامل زیبا کردن محیط کلاس برچسب چسباندن به قفسه ها

اسدی _زرگر باشی

مسئول جمع و گذاشتن صندلی ها و صف های نماز

احسانپور_اسماعیلی

گروه نو اندیشان

 

مسؤلیت حیاط کفپوش _ هفته سوم

بسم الله الرحمن الرحیم شرح مسؤلیت های قلمرو از این قبیل است: تجویدی :سرگروه و مستند سازی _ ربانی: سخنگو _ جاوری: فرهنگی _ خطیبی : فوتبال دستی و جاکفشی _ پیری و اسماعیلی : تمیز کردن کف حیاط _ جعفری و پورمدنی : نظافت دستشویی پایان

قلمرو ها

آقای اخوان در کلاس زندگی در روز دو شنبه قلمرو های ما را به ما نشان دادند و گفتند وظایف را تقسیم کنید و بعد به ما یک سری وظایف که باید انجام می‌شد را گفتند و ما شروع به انجام آنها کردیم و من در آن موقع فیلم می گرفتم ٫قند هاری ٫یزدانی و مهدی پور بیل می زدند و مضفری ومسیح هم میز پینگ پنگ را درست می‌کردند وظایف :مسیح مضفری میز پینگ پنگ. یزدانی مهدی پور : تمیزی کف من قند هاری :عکاسی و نوشتن (البته چون دو شنبه کار بیل زن ها سخت بود قند هاری با آنها بود). ابته هنوز قطعی نیست

هفتم مسولیت گروه 2 – هفته سوم

به نام خدا

ایلیا واحد.سهیل عباس پور.عباس طائف نیا———–مسول میز و صندلی

رضا زمانیان.ارمین نظری.امین قربانی———— مسول موکت

محمد صیادزاده.یوسف کازرونی.محمد مزروعی————-گروه ابتکار

 

گروه دوستان

پیمایش به بالا