نام نویسنده: محمد مزروعی

درس نگارش 30/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

اقای قربانی وارد کلاس شد اقا گفت همه کتاب ها را باز کنند . اقای اسدی از روی کتاب صفحه ی 69 را بخوان . بعد از خواندن ان صفحه اقا از روی صندلی اش بلند شد و گفت خوب بچه ها هر بند موضوعی دارد اکثر بند ها با جمله اول ان بند می توان فهمید که موضوع چیست و جمله های دیگر ان بند تعریف ان موضوع است .خوب بچه ها حالا شروع کنید به نوشتن یک داستان که دارای چند بند مختلف باشد که  جمله اول ان بند خود موضوع و جمله های دیگر تعریف موضوع باشد. تمام بچه ها شروع به نوشتن کردن و به اقا امدند و نشان دادند . بعضی از بچه ها مثل اقای دهقان امدند و متن خود را خواندند . اقا برای بعضی از ان ها مثبت گذاشت و بعد زنگ خورد اقا در ان جلسه تکلیفی نداد.

پایان

 

 

 

 

درس نگارش29/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای قربانی وارد کلاس شد اول مثل همیشه با همه بچه ها دست داد. آقا گفت همه بچه ها کتاب را باز کنند. اقا گفت اقای حبیب الهیان شروع به خواندن کنید اقا می خواست (و) یعنی حرف ربط را برایمان توضیح دهد.اقا گفت زیاد معنی نمیدهد در یک بند زیاد (و) وجود داشته باشد.

مثلا:

من دیروز اب خوردم و غذا خوردم و بازی کردم و خوابیدم و تلویزیون دیدم.

آقا گفت نباید هیچ جمله ای این جوری باشد. چون اگر جمله به این شکل باشد زشت و بی مزه است. خوب اقای ریاحی ادامه متن را بخوان بعد که تمام شد اقا گفت بچه ها همه یک کاغذ بر دارند و یک متن بنویسند که تا جای ممکن کم تر از و استفاده  شود بعد هم همه شروع به نوشتن متن کردند بعد اقا به چند تا از بچه ها گفت بیایند متن خود را بخوانند اقا امروز تکلیف نداد بعد از چند دقیقه زنگ خورد.

پایان

 

 

 

ابیاری کاهو

بسم الله الرحمن الرحیم

خودکار آبیاری توصیه می شود برای آبیاری محصولات گلخانه ای، درختچه ها، درختان، تخت، تخت گل و گیاهان. اگر امکان نصب آبیاری آبی وجود نداشته باشد، سیستم های آبیاری اتوماتیک می توانند برای آبیاری چمن نصب شوند (مثلا اگر چمن بیش از حد باریک باشد یا شکل پیچیده پیچیده ای داشته باشد).+

جزء اصلی سیستم یک شلنگ طولانی سوراخدار است. با تشکر از این ساختار، توزیع مداوم و یکنواخت آب اطمینان حاصل شود.سیستم آبیاری قطره ای با سرعت بسیار بالا عمل می کند که اجازه می دهد رطوبت به سطح خاک وارد شود و در یک دوره زمانی خاص جذب شود. برای 2 ساعت یک نقطه از سیستم آبیاری اتوماتیک (تحت نظارت بر گل آبیاری) خاک را در شعاع 15 سانتی متر تا عمق 10 تا 15 سانتیمتر جذب می کند.

آبیاری برنامه ای ویژه ای فراهم می کند که عملکرد شیر و فشار آب را کنترل می کند.+

آیا می دانید؟ سیستم آبیاری اتوماتیک مدرن به رطوبت هوا، نیروی باد و سایر شاخص های آب و هوایی واکنش نشان می دهد و به همین دلیل سنسورها می توانند به طور مستقل خاموش شوند.

پایان

 

درس نگارش 23/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا وارد کلاس شد در دست آقا دو لب تاب وجود داشت او مانند همیشه وقتی وارد کلاس شد با همه دست داد بعد یکی از لب تاب ها را باز کرد داخل عکس هایش رفت و یک عکس بی معنی برایمان گذاشتد و گفت بچه ها شما امروز باید این عکس را روی یک صفحه توصیفش کنیید و به من نشان دهید تمام بچه ها نوشتند اما اقا از اقای دهقان رو مورد پسند قرار داد و گفت این توصیف خوب است ولی یک مقدار شلخته است و باید تمیز تر نوشته شود اقا یکبار دیگیر به همه بچه ها گفت بنویسید تا ببینم.بعد از چند دقیقه که باز هم بچه ها امدند و به اقا  نشان دادند اقا یک عکس دیگر تقریبا ترسناک گذاشته بود و گفت این عکس را هم همه توصیفش کنید بع که مه بچه ها کردند و به اقا نشان دادند اقا یک عکس گذاشت که معلم زبان فارسی بود که به خارجی ها درس زبان فارسی می داد و در یک جلسه یک سرود ایرانی را خواندند بعد زنگ خورد

پایان

مهارت اشپزی24/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

اقای پسران به جای اقای کیان داریان امده بود تا که بادمجان و کوکو سیبی درست کنیم اقای پسران وارد کارگاه شد گفت خوب چه کسی می خواد گروهش را عوض کند اقای پور مدنی و اقای مزروعی با هم جا به جا شدند بعد اقا گفت شروع کنید گروه یک سیب زمینی هارا پوست بکنید و رنده کنید گروه دو بادمجان ها را نصف کنید و شروع به سرخ کردنش کنید اقا موقع کار به همه بچه ها سر می زد گروه یک سیب زمینی هارا رنده کرد اقا پسران گفت چهار عدد تخم مرغ داخل کوکو سیبی بریزید بعد هم زرد چوبه و نمک بزنید و هم بزنید گروه دو وقتی سرخ کردید  بعد داخل قابلمه بگذارید و ادویه بزنید و اب و بگذارید قل بخورد گروه یک سیب زمینی ها را سرخ بکنید و بخورید بعد که هم کوکو سیب زمینی ها و بادمجان ها را با معلم ها بخوریم اقای مزروعی برو نان هایت را بیاورتا بخوریم اقای فهامی اقای اخوان و… امدند تا غذا را بخوریم .

پایان

درس نگارش16/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای قربانی وارد کلاس شد با همه دست داد و گفت می خواهم تکالیف یک  هفته پیش را ببینم. آقا اسامی را گذاشت روبه روی خودش وتک تک بچه ها را صدا می زد و بازنویسی حکایت را می دید.بعد که تمام شد گفت خوب همه کتاب هارا باز کنند که می خواهم درس بدهم اقا گفت صفحه 58 را باز کنید صیاد زاده در اینجا یک داستانی نوشته شده بخوان بعد از خواندنه صیاد زاده آقا بلند شد و روی تخته توضیح داد که هر بند یک موضوعی دارد که بعضی وقت ها می توان از جمله ی اول ان بند موضوع را فهمید بعد آقا به بچه ها گفت متنی که صیاد زاده خواند دارای چند بند است بیاید از جمله اول این بند ها موضوع هر بند را بگویید بعد بچه ها دست گرفتند و گفتند بعد از چند دقیقه زنگ  خور آقا امروز هم تکلیفی نداد.

پایان

 

 

درس نگارش15/11/98

بسم الله الرحمن الرحیم

اقای قربانی وارد کلاس شد یک کتاب سیاه در دستش بود اقا اول تکالیفدیروز را دید بعد گفت بچهدها من امروز یک کتاب اورده ام به نام کتاب چشم در چشم بعد اقا کتاب را باز کرد و گفت می خواهم بریتان چند داستان زیبا از این حکایت را برایتان بخوانم شما هم خوب گش کنید اقا شروع کرد خیلی سر و صدا در کلاس بود اما اقا بخواندنش ادامه داد داستان ها درباره زن ها بود و اقایون چگونه با زن هایشان رفتار کنند تا اختلافی در زندگی یشان پیش نیاید اقا دیگر داستانش تمام شد و رفت سراغ یک داستان دیگر که ان درباره زندگی یک زن خانه دار بود باز هم در کلاس یسر و صدا زیاد بود اقا دیگر داستانش تمام شد بعد چه ها درباره داستان سوالاتی از اقا پرسیدند و تا سوالات تمام شد زنگ خورد همه بچه ها سرعی و تند رفتن بیرون.

پایان

درس نگارش 8/11/1398

بسم الله الرحمن الرحیم

اقا با کتاب مثنوی و معنوی وارد کلاس شد اقا گفت کیا تکلیف شاخه ای کردن فهرست یک کتاب را اورده اند تعدادی از بچه ها دستشون را بالا بردند و امدند به اقا نشان دادند و مثبتش را گرفتند بعد اقا شروع کرد توضیح دادند درباره ی نویسنده ی کتاب مثنوی و معنوی یعنی جناب اقای  مولوی . قرن و سن ان را گفت بعد شروع به  گفتن زندگی نامه اش کرد. من گفتم اقا می شود چند بیتش را بخوانید گفتن کمی صبر کن تا برایتان بخوانم وقتی حرفم تمام شد می خوانم اقا که حرفشان تمام شد کتاب را باز کرد و چند بیت را خواند و معنی کرد …. بعد گفت یک حکایت می خواهم برایتان بخوانم که چند پسر بچه بودند که در کتب خانه ای درس می خواندن یک معلم داشتند که همیشه می آمد و هیچ وقت مریض نمی شد که دیگر نیاید ان ها دوست داشتند ان معلم نیاید به علست این که به شدت این معلم سخت گیر بود یک روز به اقا گفتند ای معلم صورت شما کمی زرد شده نکند مریض هستید معلم هم گفت شاید مریضم و دیگر نیامد و پسران خوشحال شدند . تا داستان تمام شد زنگ خورد

پایان

درس ورزش 19/10/1398

بسم الله الرحمن الرحیم

زنگ خورد ما تو حیاط جمع شدیم اقا مارا صف کرد تا سوار مینیبوس بشویم توی راه بچه ها میخندیدن وباهم صحبت می کردند تا رسیدیم بچه ها سریعا وارد سالن شدیم و همه دو نفر دو نفر ایستادند و اقای طهرانی گفت اروم اروم بدوید که 5 دور شود ما دویدیم بعد روی یک خط ایستادیم و خود را گرم کردیم تا راحت فوتبال وبازی کنیم وقتی تموم شد اقا به مسوولین ورزشگاه گفت اگه میشود تور والیبال را بزنید بعد اقای همتی اول والیبلی ها را جدا کرد و بعد کلاس هدف و مسوولیت را جداکرد برای فوتبال تیم کشی ها انجام شد و ما شروع به بازی کردیم داخل این بازی خطا های زیاد بود اول کار تیم مقابل ما خیلی خوب بازی کرداما اخر ما 6 به 3 برنده شدیم اخر سر همه خیس عرق بودند ما از سالن رفتیم بیرون سوارمینیبوس شدیم و بازگشتیم مدرسه

پایان

 

 

درس ورزش28/10/1398

بسم الله الرحمن الرحیم

همه سریع نماز را خواندن تا توی حیاط صف شویم برویم ورزشگاه . امروز قرار بود برویم زمین اسفالت اقای طهرانی در مدرسه را باز کرد تا بریم ما توی کوچه ها راه میرفتیم بعضی وقت ها زیر پاهایمان اب بود بعضی بچه ها تو راه از سوپری ها خوراکی می خریدند خوب دیگه بعد از 10 دقیقه رسیدیم اقای همتی گفت دو به دو وایسید تا بدویم 5 دور دویدیم همه هلاک شدیم هنوز نرسیده خسته شدیم بعد اقای طهرانی مارا گرم کرد تا شروع به بازی کنیم اقا زمین را به دو قسمت کرد بعد تیم کشی کردیم و شروع به بازی کردیم من باتیم حبیب الهیان بودم توی بازی خطا های زیادی بود ولی گل داشت یکی از گل ها با پرتاب ات من بود تقریبا بازی خشنی بود ما 2به1 بردیم بعد همه خیس عرق و بستنی به دست صف شدن برای برگشت طول کشید تا برسیم. ما رسیدیم

پایان

درس ورزش28/9/98

بسم الله الرحمن الرحیم

زنگ خورد ما سریع نماز را خواندیم رفتیم داخل حیاط صف شدیم اقای همتی گفت بچه ها امروز امتحان ورزش داریم یک مقداری مینیبوس ها دیر امدند وقتی مینیبوس ها امدند سریع سوار شدیم و رفتیم اقا هی تو ماشین با ذوق میگفتن بچه ها امروز امتحان ورزش داریم ما دیگه رسیدیم به ورزشگاه. داخل سالن شدیم اقا به مسئول ورزشگاه گفت اگه میشود تور والیبال را ببندین. چون می خواهیم دو تا کلاس را از هم جدا کنیم. خوب امتحان شروع شد اقا گفت اولین امتحان دو است. همه اولین امتحان را رد کردند. دومین امتحان این بود که در 1 دقیقه 70 دراز نشست برویم تا همه رفتن دراز نشست ها را کمر و گردنشان درد گرفت و اخرین امتحان شنا بود ما باید 10 تا شنا برویم اخر سر که مقداری زمان اوردیم حمله به گل بازی کردیم بعد دیگر از ورزشگاه رفتیم بیرون سوار مینیبوس شدیم و بازگشتیم به مدرسه

 

پایان

درس عربی26/9/98

به نام خدا

اقای شیرنشان وارد کلاس شد تا نشست گفت 5 دقیقه زمان دارید تا کتاب را مرور کنید چون می خواهم مثل همیشه کویز بگیرم ما شروع کردیم به خواندن… اقا گفت 5 دقیقه تمام شد اگر کسی پایین نمره 3 بیارد میرد بیرون  همه یکی یدونه برگه بذارند جلو شون بعد داخل ورد شون امتحان را اوردند وما جواب دادیم امتحان تمام شد اقا به ما وقت دا د تا برای امتحان جامع مقداری درس بخوانیم اما هنگام درس خواندن ما من برگه ها را صحیح می کنم و کتاب ها را می بینم در بین این بازدید های اقا کازرونی و نظری از کلاس رفتند بیرون اما به برگه های بعضی ها نرسید همه توی ان زمانی که اقا داده بود داشتن درس می خواندند یا که درس می نوشتن بدبختانه اقا به برگه ی من نرسید تا صحیح کنند زنگ خورد اقا مشقی این جلسه ندادند  و ما رفتیم صبحانه خوردیم

پایان

21/9/1398درس ورزش

به نام خدا

امروز سریع بچه هاصف شدند تا بریم امروز اقای اخوان هم با ما می اید ما رفتیم داخل مینیبوس تا بریم اقای اخوان امد تو مینیبوس ما ما ورزشگاهمون عوض شد ورزشگاه توحید رفتیم خیلی کوچک بود اقای طهرانی ما را به دودسته کرد اقای اخوان هم امد بین این دو دسته تا بدود ما سریعد دویدیم بعد روی خط ایستادیم و گرم کردیم چون ورزشگاه کوچک بود نمی تونسیم والیبال کنیم برای همین همه فوتبال کردیم ولی اقای اخوان با چند تا از بچه ها فوتبال نکردند و کنار زمین با یک توپ والیبال کردند بعد تیم ها اماده شدند تا بازی کنیم تیم ما خیلی بد بود به این علت اقای طهرانی با تیم ما امدند ولی اخر ما اخر شدیم تجویدی یک گل سر زد و ثالثی 2 تا تیرک زد و من هم 2 تا تک به تک گرفتم و تمام شد ما امدیم داخل مینیبوس  شدیم و امدیم مدرسه

پایان

درس ورزش 14/9/1398

به نام خدا

ما توی حیاط مدرسه جمع شده بودیم اقای همتی گفت اتوبوس ها بیرون منتظر ما هستند صف را سریع اماده کنید تا سریع بریم ما صف شدیم و راه افتادیم که بریم در راه نظری بی مزگی می کرد خب دیگه رسیدیم بچه ها تا سالون را دیدند پخش در سالون شدند و دویدند اقای طهرانی همه را به دو دسته مساوی تقسیم کردند برای اینکه بدویم و گرم بشیم بعد از چند دور دویدن اقا گفت وای سید می خواهم کششی کار کنیم  کار که ما هم کردیم بعد اقا مارا برای فوتبال و والیبال جدامون کرد من جزو فوتبالی ها بودم سر گروه ما اقای زمانیان بود ما شروع به فوتبال کردیم زمان گذشت و ما تمام تیم های فوتبال را بردیم من خیلی خوشحال بودم چون من یکی تک به تک را گرفتم

ما توی حیاط مدرسه جمع شده بودیم اقای همتی گفت اتوبوس ها بیرون منتظر ما هستند صف را سریع اماده کنید تا سریع بریم ما صف شدیم و راه افتادیم که بریم در راه نظری بی مزگی می کرد خب دیگه رسیدیم بچه ها تا سالون را دیدند پخش در سالون شدند و دویدند اقای طهرانی همه را به دو دسته مساوی تقسیم کردند برای اینکه بدویم و گرم بشیم بعد از چند دور دویدن اقا گفت وای سید می خواهم کششی کار کنیم  کار که ما هم کردیم بعد اقا مارا برای فوتبال و والیبال جدامون کرد من جزو فوتبالی ها بودم سر گروه ما اقای زمانیان بود ما شروع به فوتبال کردیم زمان گذشت و ما تمام تیم های فوتبال را بردیم من خیلی خوشحال بودم چون من یکی تک به تک را گرفتم  بعد اقا سوت اخر را زد و ما بردیم و تمام

پایان

ورزش 1398/8/30

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز را که خواندیم رفتیم توی حیاط امروز اقای طهرانی نیومده بود فقط اقای همت امده بود یک ربع طول کشید تا صف ها اماده شود امروز قرار بود بریم باشگاه فوتسال بریم ما صف شدیم رفتیم سر چهار راه اتو بوس منتظر ما بود ما سوار ماشین شدیم توی راه میخندیدیم و میگفتیم رسیدیم ما         دوباره صف شدیم داخل باشگاه شدیم یکمی اقای همت توضیح داد که مواظب باشیم به اینجا صدمه نزنید چون اقای توانا یکی از هشتمی ها شیشه اینجا را شکست که هزینه ان هزار596 تومان شد پس مواظب باشید اقا ماراتقسیم کرد و ما زود شروع کردیم به بازی کردیم خطا های زیادی در بازی بود اما بازی با اختلاف 2 گل به پایان رسید تعداد گل های زده ما 5 و انها 7 شد من دربازبان بودم بازی قشنگی بود اقای همت هم که مشغول والیبال بود زرگر باشی در یک قسمت بازی چون نتونست گل  بزند ناراحت بود و کمی بغض کرد وتمام شد بازی ما دوباره سوار اتوبوس شدیم و برگشتیم

پایان

 

درس ورزش 16/8/1398

بسم الله الرحمان الرحیم


سلام  اقا صف هارا اماده کرد و راه افتادیم در راه بودیم مقداری طول میکشید تا برسیم در راه کف بعضی از کوچه ها اب جمع شده بود بعضی از بچه ها در اب ها راه می رفتند ان جلو صف ذاشتند دعوا و نزاع می کردند  در راه که بودیم اقای نظری بعضی از درخت ها را خم می کرد رسیدیم اقا گفت برای اینکه گرم شوید    10  دور دور زمین بدوید بچه ها دونه دونه خسته می شدند و روی زمین می افتادند خوب حالا اقا بچه ها را تقسیم کرد زرگر باشی و احسان پور سر گروه ها شدند و شروع به کشیدن کردند بازی شروع شد خطا های زیادی در بازی بود یکی از بد ترین خطا ها خطای فقهی  روی پای زرگر باشی بود این بازی بعد از 75  دقیقه تمام شد از اینجا می دیدم اقا همت واقای طهرانی داشتند با هم حرف می زدند و چند تا از بچه ها پیش انها نشسته بودند 5  به 7  بازی ما تمام شد و انها بردند اقا سوت را زد همه به طرف اب خوری رفتند بعد صف کامل شد و برگشتیم به مدرسه


پایان

.

قران 9/8/98

بسم الله الرحمان الرحیم


اقا وارد کلاس شد و مثل هفته گذشته اول حضور و غیاب کردند خوب بچه ها تکلیف ها را بیاورید که انس با قران است صفحه 23باز شوددهقان تمرین اول را بخوان دهقان گفت شرمنده اقا من تکلیف را انجام ندادم  طاعفنیا  بخوان کم را جواب بده همه با صدای بلند جواب دادند شما. اقا خاطرهای از دوران کودکی خود گفتند که معلمی جدی داشتند وقتی عصبانی میشدند به جای ان که در گوشمان زنند دست کنار گوشمان میزدند وما حس میکردیم تو گوشی خورده ایم بعد داوطلبان را صدا کرد و تمرین را حل کنیم وباز داوطلبانی را انت خواب کرد که سوره هود را بخوانند حال اقا گفت من می خوانم وشما با من تکرار نیز کنید…اقا گفت صفحه 26 را بخوانید.. بعد اقا گفت مزروعی بخوان و فعالیت دوم را واحد تو بخوان اقا گفت بچه ها تکلیف حل صفحهی 27 است اقا روی تابلو نوشت


ک         تو


ی        من


ربی      پروردگار من


زرگر باشی داستان حضرت نوح رابخوان         


پایان

درس قران 2 ابان

بسم الله الرحمان الرحیم


اقا شروع به حضور غیاب کرد اقا گفت امتحان پرسیدن تا صفحه 21 را داریم نمرات از 10 است اقا نوع پرسیدنش این بود که یکی می خواند و دیگری غلط های او را می گیرد اقا از اخر لیست شروع میکنم حال از اخر داوطلبان را انتخاب کرد و خواندند بعضی ها نمره 9 وبعضی ها نمره می گرفتند 8/5 و بعد پرسش تمام میشد اقا گفت تمارین صفحه 22    را حل کنید بعد اقا گفت باید ضمارین نیز مانند هفته پیش تکرار شود روی تابلو نوشت


ی                من


ک               تو


کم             شما


هم


ه


بعد اقا زمانیان را صدا زد گقت تمری را بخوان … بعد اقا به احسان پور گفت واو ناخوانا را بخوان…دهقان الف و لا ناخوانارا بخوان… حال اسماعیلی یا ناخوانا را بخوان…بعد اقا گفت صفحه 25را با من تکرار کنید وبعد زنگ خورد


پایان                

درس قران 18مهر

بسم الله الرحمان الرحیم


اقا وارد کلاس شد به بچه ها گفت کتاب قران را باز کنید و انس باقران در خانه شروع کنید به خواندن صفحه ی 14و18 راحل کردیم البته بعضی از بچه ها حل نکرده بودند بعد اقا درباره نوشتن تکالیف گفت بچه ها هفته بعدی تکالیف کامل باشد و نقصی نداشته باشداقا روی تابلونوشت این حروف بچه معنا اشت


ک


کم


ه


هم


روی تابلو نوشت و به ایلیا واحد گفت خب معنی این ها را بگو اما واحد بعد از چند ثانیه مکس نتوانست جواب بدهد و خودم جواب را دادم جواب شد ک به معنای تو اما بقیه حروف را خود اقا جواب داد کم به معنای شما و ه به معنای او و هم به معنای ان ها  اقا گفت به مدت 10 دقیقه صفحه 20 و 21 را به خوانید البته ارام

10 دقیقه گذشت اقا گفت بسم الله اقای افشار شروع کن خواند

اقا حاجی احمدی گفت بچه ها با من تکرار کنید ما با اقا تکرار کردیم اقا گفت اقای احسان پور به خوان احسان پور خوهند اما اقا دوباره به بچه ها گفت بامن زمزمه کنید تکرار کردیم ناگهان دیدیم اسدی و واحد دارند دعوا می کنند ولی اقا بحث را تمام کرد در لیست از شماره1تا5 گفت به خوانید و زنگ خورد


پایان

محمد مزروعی

زندگی خود


من محمد مزروعی متولد26اردیبهشت سال1386هستم علاقه من بیشتر به مهندسی برق و معماری است من دوست دارم انسان موفقی باشم من در      کارهای فنی قدرت زیادی دارم من اکنون در مدرسه ای هستم که بسیار فرهنگی است که در کلاس ملقب به سوسیس تخم مرغ هستم


اخلاق معنویت     


نوع اخلاق من ادمی تقریبا صبور هستم من مهربان هستم من در ماه محرم از صبح تا شب در مسجد هستم شب ها اول نماز جماعت بعد دسته و بعد از ان در اشپز خانه مسجد غذا می کشیم و می خوریم


نوع درس


من در درس ریاضی و کار فناوری مهارت دارم من به درس زیست علاقه زیادی دارم                 

پیمایش به بالا