به نام خدای عزیز
سلام،اقا وارد کلاس شد و گفت کتاب درسی هایتان را در بیاورید. بعد که کتاب را در آوردیم. گفت ص…. را بیاورید. به چند تا از بچه ها گفتند تا از روی ص…..بخوانند. کمی بعد درس مهمی را درس دادند.درباره اون پسر کجاست و اون پسر چند ساله و…. بعد از کمی درس دادن در باره sاخر کلمه که sمالکیت بود از چند تا بچه ها پرسیدن پچه ها نتوانستند جواب دهند که ناگهان من بلند شدم و گفتم که اینs sمالکیت است. آقا برای من یک مثبت بزرگ گذاشت. من خیلی خوشحال شدم. بچه ها سر و صدا می کردند. آقا همانجور که دفتر کلاسی در دستش بود چند منفی برای چند نفر گذاشتند. بچه ها ساکت شدند. معلم گفت مشق جلسه بعدی این است که من از شما از صفحات…… امتحان میگیرند. و بعد جووووووون آقای مجیدی کل مدرسه را روی سرش گذاشت
صفحه …. امتحانه یعنی چی؟