زبان

به نام خدای عزیز

 

سلام . امروز امتحان داشتیم معلم کمی دیر به کلاس آمد.  گفت سندلی هارا جدا جدا بچینید و بنشینید تا امتحان را شروع کنیم. بچه ها نتوانستند که سندلی هارا بچینند . توانستند ولی درست نه خود آقا آمد و گفت بروید کنار خودم درست میکنم. بعد از همه این کار ها امتحان را شروع کردیم. آقا آمد وبرگه ها را یکی یکی به بچه ها داد.د و برگه امتحان بود بعد که برگه هارا دادیم گفتند برگه ای در آورید و کلماتی را که میگویم بنویسید. آقا گفتnameبعد گفت دیگر نمی خواهد بنویسید. همه تعجب کردند. گفت حروف انگلیسی را به اسمال بنویسید?. بعد که نوشتیم، گفت حروف انگلیسی را به کپتال بنویسید. بعد که نوشتیم برگه ها را یکی یکی به آقا دادیم. و بعد،سووووووووووووووووووووووووووووووووووووووت??

 

 

 

۱ دیدگاه دربارهٔ «زبان»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا