به نام خدا
بچه ها وارد کلاس شدنند و بعد معلم وارد کلاس شد. همه ی بچه ها به آقای شیرچچچنشان زیارت قبولی گفتند. سپس معلم به آقای احسان پور گفتند که لبتاب را از دفتر بگیر و کلاس بیاور. در این زمان آقای شیر نشان به ما گفتند که 10 دقیقه فرصت داریم از صفحه ی 1 تا صفحه ی14 بخوانید.
بعد آقای احسان پور لبتاب را از دفترگرفت و به کلاس آورد. آقای شیر نشان لبتاب را از آقای احسان پور گرفتند و آن را به دیتاشور وصل کردند و سوال ها را بر روی دیتاشور آوردند. بعد از 10 دقیقه خواندن آقای شیر نشان به بچه ها گفتند که کتاب ها را جمع کنید و یک برگه روی میز بگذارید.بعد آقای شیر نشان سوال ها را بر روی دیتاشور آوردند.آزمون 2سوال 5/2نمره ای داشت.بعد در وسط امتحان آقای افشار از راه رسید.او دید که همه دارن امتحان می دهن.بعد آقای شیر نشان به او گفتند که یک برگه روی میز بگذار وسوال های امتحان را بنویس. افشار قسم خورد که هیچ یک از سوال ها را ندیده است.
آقای شیر نشان به او اجازه داد که چند دقیقه کتاب را دوره کند. آقای شیر نشان همه ی سوال ها را از بچه ها گرفت. بعد از امتحان آقای شیر نشان درس 2 را درس دادند وبعد زنگ خورد.
کاش میگفتی درس دو درباره چی بود و چه چیزهایی درباره آن گفتند
قبل ازاینکه برای بازبینی بفرستی یک بارازروی ان بخوان که غلت املایی نداشته باشی