ما همه منتظر اقای صالحی بودیم ولی به جای اقای ایشان اقای موُذنی امدند و همه متعجب بودیم.اقای موُذنی گفتند که بروید و تکه چوب ها ی که اماده است را بیاورید. چوب هارا بر اساس اندازه هایی که زده ایم اوردیم. خود اقا هم رفته بودند تا اره عمود بر ، پیچ گوشتی ،پیچ و دریل بیاوردند . پیچ گوشتی به اندازهی گروه ها نبود و یک گروه بدون پیچ گوشتی می ماندو ما سر این قضیه با هم جنگ می کردیم . نصف تایم گذشت و ما رفتیم به زنگ تفریح، ولی وقتی آمدیم به کلاس آقای موُذنی غیبشان زده بود و آقای صلحی آمدند و از اقا پرسیدیم که آقای موُذنی کجا هستند و اقای صالحی گفتند که آقای موذُنی در یک مدرسه ی دیگر کلاس دارند و رفتند. همه در تعجب بودیم. ما علامت گذاری ها را انجام داده بودیم و شروع کردیم به سوراخ کردن چوب با دریل. باز هم سر دریل با هم دعوایمان می شد. در این جلسه فقط وقت کردیم که چوب را سوراخ کنیم.
پایان