بسم الله الرحمن الرحیم وقتی معلم ما وارد کلاس شد به ما گفت به صورت گروهی بنشینید بعد مشق کسانی که جلسات قبلی تکالیف خود را نیاورده بودند دید و نمره ی آن را وارد کرد بعد معلم شروع کرد به پرسش کلاسی و از چند نفر حکایت اندرز پدر و از یک نفر هم ستایش را پرسید حکایت اندرز پدر اشاره به کودکی دارد که شب هارا به عبادت می پردازد و از اینکه آشنا های خود حتی دو رکعت نماز هم نمی خوانند تعجب کرده و به پدر گله می کند پدر به او می گوید تو هم اگر بخوابی بهتر از این است که پشت سر اینان بد گویی کنی. این بود درس این جلسه در ادامه هم معلم گفت می خواهیم شما در گروه های خود یک شخصیت از این پنج شخصیت را انتخاب کنید و درباره ی آن کاغذ دیواری تهیه کرده و جلسه ی بعد به کلاس بیاورید.