به نام خدای عزیز
من به خاطر اینکه پنج شنبه غایب بودم از روز اردز مستند سازی می کنم روزی که می خواستیم بریم اردو صبح امدیم مدرسه و تا زنگ سوم سر کلاس بودیم بعد قبل از اینکه زنگ بخورد اقای فخری امد و گفت بیان تا سوار مینی بوس ها شویم بجه ها رفتند سوی مینی بوس ها و سوار شدند بعد از مدتی رسیدیم بچه ها همه تعجب کردند چون فکر می کردند چون اسم اردو چراغ راهنما است حتما مربوط به راهنمایی رانندگی است ولی مربوط یه چیز هایی دینی بودند بچه ها اول رفتند سوپر و هرچه خواستند خردیند بعد از ان رفتیم وضو گرفتیم و رفتیم در نماز خانه اقای اخوان جلو ایستادند و بقیه پشت سرشون بع از اتمام نماز عصر رفتیم سراغ خود نمایشگاه ما به دو گروه تقسیم شدیم کلاس هدف و کلاس مسوولیت اول ما رفتیم تو یک حاج اقایی با ما امدم که مسایل و نمایشگاه را توضیح دهد غرفه اول در مورد خلقت بود و غرفه ی اخر بهشت این نمایشگاه غرفه های دیگری هم داشت مانند جهنم غرفه انبیا و امامان و غیره اخر کار هم همه نظراتمان را نوشتیم و بعد سوار مینی بوس شدیم و رفتیم.