ما بچه هابعد از نماز به صف شدیم که به ورزشگاه برویم. اقای تهرانی چیزی نگفت ولیان یکی معلم که فامیلش را یادم نبود گفت که باید در صف بایستیم تا اتفاق خطرناکی نیفتد.تا به ورزشگاه رسیدیم والیبالی ها و فوتبالی ها جدا شدند تا هرکی کار خودش را انجام دهد.تا تیم ها تقسیم شدندوبازی شروع شدتیم ما خیلی ضعیف بود و همه کسایی که در تیم ما بودند اعتراض کردند وتیم ها دوباره تقسیم این دفعه برعکس شد وتیم ما خیلی قوی شد(منظورم تیم خودم بود.)در اخر که می خواستیم برویم به مدرسه مستخدم ورزشگاه بوفه ی انجا را باز کرد وهمه ی بچه ها به سوی انجا حمله ور شدند ولی وقتی در بوفه را نگاه کردیم چیزی نبود جز یک نیمچه یخچال فریزر بود که در ان فقت بستنی کیم بود وهیچ چیز دیگری نبود و برای همین بیشتر بچه ها چیزی نخرید.وبعد به مدرسه رفتیم وزنگ خانه خورد.
۵ دیدگاه دربارهٔ «ورزش13مهرهدف»
دیدگاه خود را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
اگر کلاس را از دید همه توضیح میدادی بهتر بود.
نه از دید خودت.
ممنونم شیرانی ۲۰ مهر را از دید همه توضیح دادم
جمله اول که همیشه اتفاق نیفته.
اون یکی معلم اسمشون آقای همتی هست و جملاتی که همیشه اتفاق میفتند تو متنت زیاد بود
ممنونم امیر اسمشون رو نمیدونستم.
منظورم اقای همتی بود