نام نویسنده: متین مظفری*

قران پنجشنبه۱۱/۱۰

به نام خدا
امروز قبل از اینکه اقای حاجی احمدی بیایند ما همه صندلی ها رو کنار چیدیم چون همانطور که جلسه ی قبل گفته بودند قرار بود بازی کنیم،همه هیجان زده بودیم تا اینکه ایشان امدند همه میگفتند که چه بازی قرار است انجام بدیم اقای حاجی احمدی گفتند که با همان گروه های زندگی صدا میزنم بیایید اینجا بعد که اولین گروه را صدا زدند گفتند که یک نفر باید با موبایل از یک نفری که میگم عکس بگیره نفر دیگه باید این نقاشی که من بهش میگم رو بکشه نفر سوم هم باید با ماژیک پایه تابلو بنویسه(چشم هایمان بسته بود)بعد به هر گروهی که میامدند ی چیزی میگفتند انجام بدهند مثلا به ربانی گفتند که یک لیوان اب برای من بیاورد تا بخورم ولی تا اورد اقای حاجی احمدی اب رو ریختند روی سر اسماعیلی که چشماش بسته بود?نبت به من که رسید گفتند که گوشی اقای اخوان رو بگیر و برو تو حیاط از خودت با ی درخت سلفی بگیر ولی ای دل غافل که گذاشته بودند روی فیلم گرفتن
خلاصه که خیلی خوش گذشت
تامام?

قران سه شنبه ۱۳۹۸/۱۱/۳

به نام خدا
امروز اقای حاجی احمدی صفحاتی را که از فبل تکلیف داشتیم را دیدند ونمره گذاشتند سپس ان صفحات که صفحات۶۶و۶۷و۶۹و۷۰ را درستش را به ما گفتندو به ما یاد دادند بعد از ان صفحه ۶۸ را اقای حاجی احمدی میگفتند و ماترار میکردیم بعد از ان هم چند تا از بچه از جمله خودم چند تا از چند ایه را خواندیم
اقای حاجی احمدی میخواستند چیزی بگویند در ابتدا گفتند که هر کی میخواد بگه من نمیخوام انجام بدم چون ما نمیدانستیم چیز خوبیست یا مثلا تکلیف ینگینی می خواهند بدهند من و محققیان و یزدانی گفتیم انجام نمیدهیم بعد اقای حاجی احمدی گفتند که جلسه ی بعد همه غیر از این ۳ تا یک چش بند بیارند و ما هم دلمان سوخت چون لابد چیز خوبی بود ولی در اخر توانستیم که راضیشان کنیم که ما هم بیاوریم و تکلیفمان هم این شد که جلسه ی بعد هم یک چشبند بیاورند
تامام?

یکشنبه۱۰/۲۱ حساب

به نام خدا
یکشنبه اقای یادگاری سوال هایی که ما در امتحان اشکال داشتیم را حل کردندو توضیح دادند بعد چند معما به ما گفتند و ما حل میکردیم که بیشتر سوال های انحرافی بود اقای یادگاری یک معما هم دادند که در خانه حل کنیم که معما این بود
یک زندانی در زندان است و دو در انجا وجود دارد که یک در رو به ازادی و یک در رو به ادام راه دارد و دو نگهبان هم وجود دارد که یکی از انها دروغگو است و دیگری راستگو و زندانی هم نمی داند کدام راست و کدام دروغ میگوید و نمیداند کدام در ادام و کدام در ازادیست حال زندانی با یک سوال چگونه میتواند بفهمد که کدام در ازادیست؟
و قرار شد که صفحات۵۶و۵۷و۵۹و تا نصف ۶۰ را حل کنیم

حساب ۳ اذر یکشنبه

به نام خدا
امروز اقای یادگاری فصل جبر و معادله را به ما یاد دادندو مثلا به ما گفتند که عدادی را که نمیدانیم چند هستند را با علامت های ایکس-وای-زد نشان میدهند واگر بدانیم که اعداد صحیح هستند ان ها را با علامت ام-ان نشان میدهیم و بعد تا صفحه ی ۳۲ را حل کردیم.در این جلسه ما را برای حل مساله ها گروه بندی کردند که این گروه بندی بر اساس نمرات امتحان بود.تکلیف ها هم به ما گفتند که صفحات ۳۰-۳۳-۳۴-۳۵را برای جلسه ی بعد بنویسید

حساب یک شنبه ۹۸/۸/۱۲

به نام خدا
امروز بعد از ان که اقای یادگاری حدیثی گفتند شروع به حل کردن سوالات کتاب که از قبل نوشته بودیم کردیم و برای سوالات،بچه ها به پای تابلو میامدند.بعد از ان اقای یادگاری گفتند که کتاب ها و دفتر هایتان را به نوبت ۲ تا ۲ تا بیاورید تا من ببینم که کامل نوشته اید یانه تا نمره بگذارم و کتاب ها و دفتر ها رو دیدند و نمره گذاشتند بعد از ان گفتند که هر کس به ازای هر نمره که کم دارد( نمره ها از۲۰ بود) به همان اندازه یک صفحه از کتاب جویای مجد سوال بنویسند و جواب بدند و در اخر هم گفتند که در ازای هر فصل ریاضی که میخوانیم باید یک صفحه سوال و جواب از کتاب ششم که مربوط به حساب است باید بنویسید

عربی۳۰مهر

به نام خدا
امروز اقای شیرنشان وارد کلاس شدند و بعد کلاس رو شروع کردن همان اول کار گفتند که ۱۰ دقیقه کتاب رو تا صفحه ی ۱۴ بخوانیم بعد همه شروع به خواندن کردن بعد از ان سوال ها رو روی تابلو نمایش داد و ما همه نوشتیم و حل کردیم امتحان خیلی سخت نبود و همه
تقریبا ایراد نداشتند بعد درس دو را شروع کردیم،بعد گفتند که بالای صفحه ی ۱۷ را در دفتر بنویسید.در اخر هم مشق های خانه رو دادند

عربی سشنبه ۲۳

امروز اقای شیرنشان نبودند و معلم دیگری بر سر کلاس امد ،ایشان در ابتدا گفتند که من همین یک جلسه را بجای اقای شیر نشان امده ام بعد شروع کردند و درباره ی دین اسلام سخن گفتند مثلاً میگفتند که دین اسلام از دو هزار سال پیش وجود داشته است ودربارهاحادیث گفتند که یکی از انها سخن امام علی(ع)بود که میگفتند عجب از انسانی که با تکه ای گوشت سخن میگوید و با تکه ای چربی میبیند وبا تکه ای استخوان میشنود،ایشان میگفتند که حجاب از دوران کوروش کبیر وجود داشته و مثال زدند که کوروش کبیر در ان موقع دستور داده است که پله ها را کوتاه بسازند که وقتی مردی پشت سر خانمی حرکت میکند مچ پای ان خانم پیدا نشود و ما در مورد این موضوع ها تا اخر زنگ بحث کردیم

عربی ۲۰ مهر

به نام خدا
،امروز یک ربع اول کلاس به دلیل زیارت عاشورا گذشت بعد اقای شیر نشان به کلاس امدند و همه از جا برخاستند، گفتند که هر کسی که تا صفحه ی ۱۴ننوشته است بنویسد واگر ناقص است کاملش کند بعد گفتند که از روی کتاب با دقت بخوانید تا من امتحان بگیرم ما همه شُکه شدیم وبعد از ان که خواندیم از ما یک امتحان کوچک گرفتند که تقریباً آسان بود بعد از ان فیلم سند باد عربی را برای ما گذاشتند که بیشتر در مورد نام اعضای خانواده(پدر،مادر،خواهروبرادر)بود ،سپس قواعد را درون دفتر نوشتیم و کلاس پایان یافت

عربی۱۵مهر

امروز قبل از کلاس یکی از بچه ها کامپیوتر و بلند گو ها اماده کرد تا کلاس شروع شود بعد اقای شیرنشان وارد کلاس شد و همه از جا برخواستند بعد اقای شیرنشان درس عربی را روی دِیتاشُر توضیح دادند که در مورد مونث و مذکر و…..توضیح دادند که بسیار این روش جالب بود و بعد فیلن سندبار عربی را گذاشتند که در عین بچگانه و ساده بودن بسیار ما از ان چیز اموختیم ودر حین فیلم اقای شیر نشان کلمات را برای ما ترجمه واموزش دادند که به نظر من اینکه با فیلم توضیح دادند ما خیلی بهتر یاد گرفتیم و بعد از ان چند بار دیگر برای مافیلم را تکرار کردند و در اخر زنگ به صدا در امد و بچه ها رفتند بیرون و کاس تمام شد

زندگی ۱۵ مهر

امروز ما زنگ اول زندگی داشتیم ،اقای اخوان وارد کلاس شد و ما همه از جا برخاستیم بعد اقای اخوان مشق های جلسه ی پیش را دیدو بعد در مورد مشق هایی باید جلسه ی پیش در سایت مینوشتیم بحث کردیم.اقای اخوان برای مان انیمیشنی گذاشت واز ما خواست تا ان را با دقت نگاه کنیم و بعد باید چیزی که از ان فهمیده بودیم را می نوشتیم که ان زنگ به من و بچه ها خیلی خوش گذشت. دوباره ما زنگ یکی مانده به اخر زندگی داشتیم،در ان زنگ وقتی اقای اخوان وارد کلاس شد برگه هایی بر دست داشت که بعد برای ما توضیح داد که این برگه ها به ۳۰ قسمت دسته بندی شده است که ما باید مشکلات مدرسه را در ان بنویسیم و بعد باید مشکلاتی را که خودمان متوانیم حل کنیم را با مشکلاتی که با کمک بزرگتر ها میتوانیم حل کنیم و مشکلاتی که بزرگ تر ها باید حل کنند را دسته بندی کنیم وما این .کار را انجام دادیم

Matin mozafari

من متین مظفری فرزند حسینعلی مظفری متولد
سال۱۳۸۵/۹/۱۷ هستم. من یک برادر به نام جواد دارم که ۲۰ ساله است،من در رشته ی فوتبال و والیبال فعالیت میکنم.من به غذای قرمه سبزی علاقه دارم .من دوست دارم در اینده در رشته ی تربیت بدنی فعالیت کنم

پیمایش به بالا