نام نویسنده: سهیل عباسپور

من سهیل متولد 1385 شهر اصفهان میباشم

مهارت آکواریوم و تراریوم در روز پنج شنبه 98/11/24

به نام خدا
سلام من سهیل عباسپور هستم از هفتم مسوولیت من می خواهم برای شما درباره ی روز 98/11/24 چند خط صحبت کنم.آقای صالحی وارد کلاس شد.وگفت سلام بچه های عزیز خب مشق ما این بود که در مورد یک ماهی باید هشت صفحه تحقیق می کردید مشق ها را دید و بعد گفت خب بچه ها من می خواهم از شما یک امتحان دو سواله یک نمره ای کتبی بگیرم.امتحان را گرفت و بعد دیدیم که بعضی ها چرررررررتوپرت نوشته بودن مثلا یکی به جای اینکه بیاید در مورد آن حتی یک کلمه بنویسد داشت روضه می خواند.چه خیال خامی!!!!!!!بهتر اینکه معلم هایمان را دوست داریم وبه درس ریاضی علاقه ی شدیدی داریم((همش دروغ)).خب بعد که این کار ها تمام شد آقای صالحی چند گلدان با گل داشت که بین ما تقسیم کرد.آقای صالحی گفت داخل حیاط بروید و داخل گلدان هایتان خاک بریزید و گل را داخل خاک فرو ببرید وبعد به گیاهتان ]ب دهید.بعد از دو دقیقه زنگ خورد و ما بند و بساتمان را جمع کردیم و رفتیم خانه هایمان.

پایان

زنگ زیست شناسی در روز سه شنبه 98/8/14

به نام خدا
سهیل عباسپور هستم از هفتم مسولیت
در 98/8/14 وقتی معلم آقای ریاحی وارد کلاس شد،تمام بچه ها بلند گفتند:وااااای دوباره آقای ریاحی ملقب به پوری موری کاریوت وارد کلاس شد. آقای ریاحی گفت:کتاب ها را باز کنید تا ادامه ی فصل دوازده را با هم بخوانیم. یکی از بچه ها سر کلاس مزه انداخت و آقای ریاحی سریعا دو منفی زیبا برای او گذاشت. الان این داستانی که می خواهم برای شما توضیح دهم درباره ی کلمه های غیر قابل یادگیری و بسیار سخت از شاهکار های آقای ریاحی((پوری موری کاریو))است.یکی از بچه هارا صدا زد تا از صفحه ی 96 روخوانی کند.خواندیم و خواندیم و خواندیم تا به کلمه اتوتروف رسیدیم یک دفعه بچه ها گفتند هااااان چیییییی چی چی؟آقای ریاحی((پوری موری کاریو))گفت:اتو تروف دارای فتو سنتز((تولید مواد آلی از مواد معدنی است.یکدفعه معلم از خودش یک کلمه ی عجیب و غریبی به نام هترو تروف گفت. بعدا بچه ها گفتند ما که از این درس هیچ چیز نفهمیدیم. آقای ریاحی((پوری موری کاریو))گفت:اتفاقا همه چیز زیست شناسی را باید درون ذهن خود بسپارید و وقتی زنگ خورد آقای مزه انداز به آقای ریاحی((پوری موری کاریو))گفت:لطفا….. خواهش میکنم….. منفی های من را پاک کنید.آقای ریاحی((پوری موری کاریو)) هیچ توجهی نکر د و رفت. این بود داستان من.

تمام

کلاس فارسی در دو شنبه 1398/8/6

به نام خدا
سلام دوباره به همه ی بچه ها من سهیل عباسپور هستم از هفتم مسولیت
در روز دوشنبه 1398/8/6 در ساعت 8 صبح تا 9 صبح با آقای مجیدی کلاس داشتیم حالا بگذارید تا برایتان توضیح دهم که چه اتفاقاتی افتاد. آقای مجیدی وارد کلاس شد بعد گفت: بچه ها من می خواهم از شما امتحان از همان پنج شاعر بگیرم. من با خودم گفتم: وای من که هیچ چیز نخوانده ام !!!. سریع کتاب را باز کردم و آن پنج شاعر را نکته های مهمشان را درعرض پنج دقیقه حفظ کردم. معلم برگه ها را داد تا جواب دهیم در آن برگه نوشته بود هرچی در مورد این شاعران می دانید هرکدام را در دو خط بنویسید. من اولش فکر کردم که خیلی این امتحان سخت است اما برای من خیلی آسان بود ولی برای علی ابراهیمی بسیار سخت بود علی خودش هم گفت که خودش هیچ چیز نمی داند گفت فقط درمورد سعدی نوشتم من هم به او گفتم خسته نباشی. معلم برگه ها را گرفت. وقت رسید به پنج دقیقه ی آخر من گفتم من که حدس می زنم از 20 یا 20 یا 18 میشوم

فارسی درروز شنبه

به نام خدا
باز هم دوباره سلام بچه ها من سهیل عباسپور هستم از هفتم مسولیت معلم بدو بدو وارد کلاس شد. لیستش را در آورد و حضور و غیاب را انجام دادوگفت:هم گروهی ها نوشته ی خود را روی یک مقوا بچسبانید و دور ان را تزیین کننید. خلاصه من که آورده بودم ولی هیچ کدام از هم گروهی های من نیاورده بودند به جز علی که آن هم درمورد شاعر ها نبود به جز نصف یک خط اما در مورد یک چیز های دیگر بود حالا بس است که دیگر آبرو ریزی نشود هیچی ماهم آن را تزیین کردیم. اما آقای مجیدی گفت که اگر هین وعض بهتر بود می توانستم از شما امتحان open book بگیرم اما دیگر همه ی شماکار
راخراب کردید. آقای مجیدی گفت:جلسه ی بعد از این پنج شاعر امتحان گرفته می شود بعد از دو دقیقه زنگ خورد و رفتیم خانه هایمان.

پایان

فارسی در تاریخ 1398/7/29.

به نام خدای عزیز و مهربان
سهیل عباسپور از کلاس مسئولیت هستم.
آقای مجیدی وارد کلاس شد بعد هیچ کسی بلند نشد سپس آقای مجیدی گفت:برپا د برپا دیگه پس چرا بلند نمیشید؟ هیچی ماهم بلند شدیم و بعد هم نشستیم. آقای مجیدی پرسش کلاسی را شروع کرد این دفعه خدا را شکر وضعیت درسی بچه ها بهتر بود ما که مثل همییشه به آقای مجیدی درست جواب دادیم و نمره مان را گرفتیم رفتیم پی کارمان. آهان !!! راستی داشتم می گفتم که این دفعه خدا را شکر نصف بیشتر بچه های کلاس درست جواب دادند.خلاصه ثانیه به ثانیه،دقیقه به دقیقه گذشت و در نیم ساعتی که گذشت علی ابراهیم خواب بود.بعد اقای مجیدی به انهایی که مشقهایشان را از دفعه قبل ننوشته بودند گفتند برای جلسه ی بعدی مشق های قبلی و ایندفعه را با هم بیاورید واگر نیاوردید منفی دو برابر میگیرید.هیچی خلاصه زنگ هم خورد و ما رفتیم خانه مان.

تمام

زنگ فارسی شماره ی 3

به نام خدا
سهیل عباسپور هستم
کلاس هفتم مسؤولیت
عرض کنم خدمت شما که ما امروز ،شنبه ،20 مهر زنگ اول کلاس فارسی داشتیم.اقای مجیدی وارد کلاس شدند بعد گفتند تمرین صفحه 16 قسمت بنویسیم را چه کسی در دفترانجام داده .متاسفانه هیچکدام از ما انجام نداده بودیم .اقای مجیدی گفتند این تکلیف شما بوده،بهرحال جلسه ی بعد کل صفحه 16 را حل کنید.بعد از دو ، سه دقیقه آقای مجیدی گفت حالا نوبت پرسش کلاسی است.نفر به نفر بعضی ها را صدا زدند و از آنها سوال پرسیدند.متاسفانه بعضی از بچه هایی که ازشان سوال پرسیدند،یا کامل جواب ندادند یا اینکه بعضی ها اصلا جواب ندادند و یا اینکه اشتباه جواب دادند.منم هر چی دست گرفتم و تلاش کردم که به اقای مجیدی بگویم جواب این یکی سوال را بلدم از من بپرسید،اقای مجیدی اصلا توجهی نکردند.آخر سر هم گفتند صفحه 16 را در کتاب بنویسید و قسمت “بنویسیم” را در دفتر بنویسیدو برای جلسه بعد بیاورید.این بود مستند کلاس فارسی مسوولیت

درس فارسی

سلام بچه ها
من سهیل عباسپور از کلاس هفتم مسوولیت هستم و میخواهم در مورد کلاس فارسی روز دوشنبه کمی توضیح دهم .روز دوشنبه کلاس ما با اقای مجیدی در کلاس شماره 5 بود.اقای مجیدی وقتی وارد شدند لیستشان را باز کردند و اسم چند تا از بچه ها را صدا زدند که از انها پرسش کلاسی بپرسند.درس ما درس اول بود ؛شعر زنگ افرینش . سه تا از بچه ها امدند و از روی شعر خواندند.نمره شان را گرفتند . اقای مجیدی گفتند :بچه ها سعی کنید شعر را روان تر بخوانید و کلمه ها را درست تلفظ کنید.بنظر من برای اینکه بتوانیم شعر را روان تر بخوانیم باید چند مرتبه از روی ان بخوانیم .

پیمایش به بالا