بهمن ۲۷, ۱۳۹۸

اجتماعی98/11/24

به نام خدا

اقای کنار کوهی وارد کلاس شدند.به همه سلام کردند و گفتند:(همه کتاب هارا بگذارند روی میز و نقشه هایی را که برای کاربرگ شماره ی 3(اشنایی باتقسیمات استان) بوده است میبینم و برای هر کس که در داخل کادر کاربرگ چسبانده باشد، مثبت می گزارم. (البته فقط چند نفر نقشه برای کاربرگ داشته اند).بعد هم گفتند:( صفحه ی 58 را بیاورید). بعد هم گفتند یکی از ما را صدا زدند وگفتند که بخوانیم. بعد از تمام شدن متن صفحه، گفتند:(این صفحه 2سوال دارد، سوال ها را از یک شروع کنید). سوال های این صفحه هم این ها بود:1-درباره ی اب وهوای هر ناحیه چه حدسی می زنید؟

2-در هر ناحیه چه جانورانی وجود دارد؟

بعد اقای کنارکوهی صفحه ی 59 را هم به یک نفر دیگر گفتند تا بخواند. بعد تمام شدن صفحه ی 59، اقای کنارکوهی گفتند:( این صفحه هم 7 سوال دارد). سوال های صفحه ی 59 :3-زیست گاه را تعریف کنید.

4-مهم ترین عاملی که موجب گوناگونی یا تنوع زیست گاه ها در کشور ما شده است ، چیست؟

5-راستی ، چطور می فهمید که اب وهوای یک محل چگونه است؟

البته کل سوالات گفته شده توسط اقای کنارکوهی 22 تا بوده است که همه ی سوال ها را خیلی زیاد می شود. اقای کنارکوهی صفحات 58 ، 59 ، 60 ، 61 ، 62 و 63 را درس دادند وگفتند که ازروی متن صفحات بخوانیم واقای کنار کوهی هم برایمان این صفحات بالا رادرس دادند. بعد از تمام شدن درس برگه هایی را که جلسه ی پیش برای امتحان دادند وصحیح کردند را به ما تحویل دادند. نمره های همه خیلی بد شده بود. بعد از نگاه کردن نمرات و پز دادن به هم با نمرات بد و پایین صوت را هم زدند وکلاس هم تمام شد.

 

 

 

 

                                                                                                                                                         پایان

کلاس تاریخ پنج شنبه بیست و چهار بهمن

به نام خدا

اول از همه که آقا وارد کلاس شدند دیدیم که آقای نوری نیامده آن به جای آقای نوری آقای اخوان آمدند. وقتی وارد کلاس شدند گفتند ده دقیقه دیگه منتظر میمانم. بعد امتحانی که قرار بود از درس بیست ویک بگیرند را میگیرم بچه ها شروع کردند به خواندن??.آقا امتحان را که گرفت برگه ها را دباره پس دادند. ولی قاتی پاتی و گفتند صحیح کنید و نمره اش را بگذارید. بعد از همه ی این کار ها آق بچه ها را ساکت کردند و فیلمی از دوران ساسانیان و … ها☹️ فیلم را که گذاشتند زنگ خورد و همه ی بچه ها به صورت و خیلی آرام از کلاس به بیرون رفتند???

 

مهارت آکواریوم و تراریوم در روز پنج شنبه 98/11/24

به نام خدا
سلام من سهیل عباسپور هستم از هفتم مسوولیت من می خواهم برای شما درباره ی روز 98/11/24 چند خط صحبت کنم.آقای صالحی وارد کلاس شد.وگفت سلام بچه های عزیز خب مشق ما این بود که در مورد یک ماهی باید هشت صفحه تحقیق می کردید مشق ها را دید و بعد گفت خب بچه ها من می خواهم از شما یک امتحان دو سواله یک نمره ای کتبی بگیرم.امتحان را گرفت و بعد دیدیم که بعضی ها چرررررررتوپرت نوشته بودن مثلا یکی به جای اینکه بیاید در مورد آن حتی یک کلمه بنویسد داشت روضه می خواند.چه خیال خامی!!!!!!!بهتر اینکه معلم هایمان را دوست داریم وبه درس ریاضی علاقه ی شدیدی داریم((همش دروغ)).خب بعد که این کار ها تمام شد آقای صالحی چند گلدان با گل داشت که بین ما تقسیم کرد.آقای صالحی گفت داخل حیاط بروید و داخل گلدان هایتان خاک بریزید و گل را داخل خاک فرو ببرید وبعد به گیاهتان ]ب دهید.بعد از دو دقیقه زنگ خورد و ما بند و بساتمان را جمع کردیم و رفتیم خانه هایمان.

پایان

هندسه دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸

آقای قزوینی وارد کلاس شدند و گفتند که امروز کاری با کتاب نداریم و می خواهیم کاربرد ریاضی در کار های دیگر را توضیح دهیم بعد یک تکه چسب برق روی روی تابلو چسبان من اینجوری نیستدند و ادامه ان را با ماژیک کشیدند گفتند که فرض کنید ما یک رباط داریم که می تواند این راه مشکی را از هر طرف که برود ادامه دهد به نظر شما این رباط چگونه این کار را انجام می‌دهد بچه ها نظرات خود را گفتند و آقای قزوینی آنها را روی تابلو یادداشت کردند از بچه ها نظر سنجی کردند که به نظر شما کدام یک از اینها درست تر و منطقی تر است هر کدام از بچه ها نظر خود را دادند اقا گفتند که ما دو نوع رباط داریم یکی از این ها کاملا دستی و دیگری کاملاً خودکار این خون را دارم می نویسم است و به کمک که هوش مصنوعی راه خود را انتخاب و پیدا می کند ما امروز با رباط های خودکار کار داریم در این رباط ها تعدادی سنسور وجود دارد این سنسورها نوری پخش میکنند که نسبت به بازتاب آن نور سنسور ها عملکرد و پیام را به هوش مصنوعی می فرستند مثلاً در رنگ مشکی همهی رنگ های نور را گرفته و رنگ سفید همه نورها را بازتاب کرده
پس نسبت به این قاعده سنسور ها کار می کنند و ربتط در راه خود می ماند

مشق ها

گذاشتن فیلم

ساخت روبات و جای گذاری سنسور های ان

اجتماعی 11/24

بسمه تعالی

آقای کنار کوهی وقتی وارد کلاس شدند ابتدا به آقای ثالثی گفتند برو و ماژیک بیار بعد از چندی آقای کنار کوهی به من گفتند که برو و برای من دستمال بیار من رفتم و آوردم بد آقای کنار کوهی فتند کتاب ها را باز کنید آقای کنار کوهی فصل 6 از زیستگاه خود حفاظت کنیم درس 11 تنوع زیستگاهی ایران آقای کنار کوهی یکی از بچه ها را صدا زد و گفت شروع کن درس را بخوان صفحه 56 در مورد این بود که هر جانور در کجازندگی میکند برا مثال گوزن در کوهستان زندگی میکند  بعد اقای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفت و رقتیم سراغ صفحه بعد صفحه 57 و 58 در مورد اب و هوای هر شهر بود در ماه های مختلف بود برای مثال دمای هوای شهر یزد به اوج می رسد و در اواسط بهمن به سردترین حد خود میرسد ما نمودار های مختلفی داریم مانند نمودار بارش در هر ماه این صفحه هم تمام شد و طبق عادات قبل افای کنار کوهی سوالات این صفحه را گفتند صفحه 59 و  صفحه 60 خیلی سوال داشت ما اول سوالاتش را نوشتیم بعد رفتیم سراغ خواندن این صفحات مربوط به اب هوا در هر منطقه است ما چهار نوع اب و هوا داری معتدل مرطوب خزری معتدل و نیمه خشک کوهستانی گرم و خشک گرم و شرجی سواحل چنوب که هر کدام توضیحش خیلی طولانی است  اخرین صفحه دارد چند نمونه از منطقه های مختلف معرفی می کند.

فارسی 19 بهمن ماه

به نام خدا

آقای مجیدی وارد کلاس شدند همان موقع آقای مجیدی گفتند بیت هایی که باید در جدول      می نویشتیند و باید مسند، فعل، مفعول، نهاد، متمم آن ها را مشخص می کردیند را روی میز بگذارید. آقا از همه را دید و به بیشتر کلاس گفت: شما باید آن ها را در جدول می نوشتند و برای کسانی که نیاورده بودند یک منفی گذاشتند.

بعد آقای مجیدی شعر گِل و گُل را که باید حفظ می کردیم را از همه پرسید اول از آقای ابراهیمی، زرگر، افشار، واحد پرسید و همه ی آن ها تا نیمه شعر را حفظ بودند. آقای مجیدی به آن ها فرصت دادند که تا آخر شعر را حفظ کنند.

بعد تا آخر از همه پرسیدند و پنج نفر را دم در کلاس گذاشتند و سه نفر آن ها که قربانی، طائف نیا و… را بیرون انداختند تا نمره انظباطی برای آن ها ثبت شود و آن دو نفر به زور و اِسرار در کلاس ماندند و در سر جای خود نشستند.

آخر کلاس آقای مجیدی به واحد، احسانپور، اسدی، افشار، قرباتی، طائف نیا و… گفتند تا کتاب خیلی سبز فارسی را بخرند. بعد زنگ خورد و همه رفتند به  بیرون.

پیمایش به بالا