دروس

تاریخ ۲ آبان ماہ

در زنگ تاریخ،معلم اول حضور وغیاب کرد و گفت یک پرسش کلاسی جانانہ بکنیم اول امین قربانی و علی  افشار از ھم پرسیدند،حبیب الہی یان و اسماعیلی بود کہ از ھم پرسیدند،معلم بہ مضروعی گفت: رو چہ کارہ ای کہ ایستادی؟ گفت  پام خستہ شدہ  معلم گفت:بیرون استراحت کن، اسدی گفت :آقا من برم، آقا گفت :باید دم در وایسی یا اسدی گفت :مرسی آقا ،بعد کازرونیاز من پرسید ومن ھم از او پرسیدم، آقا گفت صفحہ ۱۰۹ را باز کنید ،اسدی بخوان ،و شروع بہ  خواندن کرد،درس ۱۸ را خواند و چند ثانیہ بعد معلم گفت : ھرکی کلمہ ای را،اشتباہ خواند نفر بعدی می خواند،درس در بارہ ی موزہ ایران باستان بود ،احسان پور اشتباہ خواند سہیل می خواند کہ ناگہان صفحہ ی۱۱۶از صفحہ ۱۰۹ رفتیم صفحہ ۱۱۶، معلم گفت :راھنمای موزہ،خط زمان ،سکو نت گاہ را بخوان ،دوبارہ رفتیم صفحہ ۱۰۹،معلم روی تابلو یک خط زمان کشید واز مضروعی پرسید چہ سالی متولد شدی و نوشت ،نظری ادامہ درس را بخوان !شروع کرد بہ خواندن، دربارہ غار نشینان بود ،معلم گفت :غار نشینان دیوانہ بودندکہ روی دیوار غار نقاشی  می کشیدند؟صیاد زادہ دربارہ با موضوع  داستانی تعریف کرد و بعد بہ کازرونی  گفت بگہ واو اشتباہ گفت و سوخت معلم گفت:کاربرگ ۱۶ را انجام دھید،و حاجی زرگر باشی ادامہ درس را خواند،دربارہ کشاورزی بود،اشتباہ خواند و نوبت بہ اسماعیلی رسید،وشروع بہ خواندن کردو درس تمام شد در کلاس ھمھمہ شد ،معلم آنہارا ساکت کرد،و معلم دربارہ انسان ھای اولیہ داستانی تعریف کرد تا آخر زنگ وزنگ با صدای سوت خورد ?????????

 

 

زیست سه شنبه 29

روز سه شنبه قرار بود یکی از کلاس ها با اقای ریاحی و ان کلاس دیگر با اقای معتمدی بر گزار شود ولی اقای ریاحی از مدرسه خارج شد و دو کلاس با اقای معتمدی در کلاس پنج بر گزار شد
اسم درس سفر غذا بود
درس در مورد دستگاه گوارش است
دستگاه گزارش از بخش هایی تشکیل شده است که نام این بخش ها این است غده ی بزاقی حلق مری معده کبد لزوالمعده کیسه صفرا باریک روده فراخ روده مخرج اپاندیس
هضم به دو دسته ی شیمیایی و فیزیکی تقسیم می شود
فیزیکی تبدیل غذا
شیمیایی بزاق دهان
خوام خواری برای بدن مضر است زیرا پختن غذا یک مرحله از هضم را انجام می دهد
نزدیکترین رگ های بدن به سطح در زیر زبان قرار دارد بعضی از دارو در زیر زبان جذب می شود
اوتین ماده ای که برای هضم غذا روی ان ریخته می شود بزاق است ماده ی اصلی بزاق بتیالین نام دارد که نشاسته را به دو قندی کللز تبدیت می کند

زبان ۳۰مهر

ددر ورود به کلاس معلم گفت کتاب های درسی را در بیاورید می خواهم درس دو رادرس بدهم بعد از خواندن درس دو معلم بچه ها راسه به سه تقسیم کرد و به هر کدام یک نقش داد و گفت در دو را هر کدام به جای شخصیت خود را صحبت کنید بعضی ها خیلی خوب توانستند به جای شخصیت حرف بزنم ها نتوانستند آنطور که انتظار می رفت شخصیت خود را ادا کنند سپس تمرین صفحه ۱۱ را یکی از بچه ها گفت تا بخواند  زنگ خورد

زبان ۳۰مهر

آقای سم بعد از ورود به کلاس گفت کتاب های کار را در بیاورید و از حرف G تا L  را بنویسیدااین کار تقریبا نیم ساعت از کلاس را گرفت آقای سن تمام گفت کتاب های درسی را در بیاورید و صفحه۱۰ را بیاورید او سپس چندی از بچه ها گفت تا صفحه ۱۰۴ آغاز درس دوم خود را بخوانند به دانش آموزان دیگر گفت صفحه ۱۱ را و صفحه ۱۲را بخوانند نفر آخر صفحه ۱۲ را خواند به صورت ناگهانی گفت هر کس تمرین ۳ صفحه ۱۳ را اول و درست انجام دهد و به من نشان دهد دو مثبت می گیردبه همه بچه هایی که درست جواب داده بودند یک امتیاز و به نفر اول دو امتیاز داد و بعد گفت کلاس تمام شده و می توانید کارهای دیگرتان را بکنید مانند تغذیه خوردن ناگهان صدای سودمند و زن تمام شد

زیست سه شنبه ۳۰ مهر ۹۸

سه شنبه ما با اقای معتمدی داشتیم ولی چون اقای ریاحی نبودند دوباره مثل هفته پیش ۲ کلاس با هم بودند کلاس در سالن برگزار شد همه بچه ها کف سالن دراز کشیدند

اقای معتمدی از دیروز به یکی از بچه ها گفته بود که قطره چکان با بطری نوشابه  بی یاور تا ازمایشی انجام دهیم اقا قطره چکان را به درون بطری نوشابه انداختند و جادوگری انجام دادند قطره چکان را در بطری بالا و پایین می بردنند به گفتند که وقتی بطری را فشار می دهیم اب درون قطره چکان زیاد می شود و به پایین می رود

بعد گفتند که کتاب ها را باز کنید و به تجویدی گفتند که صفحهاول  را بخواند بعد در میان خواندن تجویدی این ها را هم گفتند

کار دستگاه گوارش =هضم جذب و دفع

هضم=تبدیل غذا به واحد های سازنده فیزیکی مانند جویدن شیمیایی مانند اسید معده و بزاغ دهان

جذب=ورود واحد های سازنده غذا به خون و نهایتن سلول های هدف

اب و مواد معدنی و ویتامین نیاز به هضم ندارند زیرا به راحتی می توانند از دیواره می رگ ها عبور کنند

خام خواری برای بدن مضر است زیرا پختن غذا یک مرحله از هضم را انجام می دهد

بعد از تمام شدن صفحه به صفحه بعد رفتیم انرا خواندیم و دوباره جزو گفتند

نزدیک ترین رگ های بدن به سطح در زیر زبان وجود دارد

بعضی از دارو ها در هان اول ابتدا در زیر زبان جذب می شوند مثل الکل

اولین ماده ای که برای حضم غذا روی ان ریخته می شود بزاغ است ماده اصلی بزاغ پتیالین نام دارد که نشاسته را به ۲ قندی مایتوز تبدیل می کند

و زنگ خورد و دیگر وقت نکردند که این چند جمله اخر را توضیح دهند

 

زندگی سه شنبه ۹۸/۷/۳۰

با عرض سلام.در کلاس زندگی دوشنبه ما اول از همه داشتیم می گفتیم که نباید انشا نویسی کنیم ( در دفتر زندگی)دفتر زندگی را باید کلمات ‌کلیدی نوشت نه جمله بعد از اتمام صحبت های آقای اخوان باز هم درباره معرفی خود و خود شناسی بحث شد که گفتند بعضی ها نمی دانند که چجوری باید خودشان را معرفی کنند و به مشکل می خورند.که اکثرا هم تایید ‌کردند و برای اینکه ما بدانیم باید چه چیزهایی را در مورد معرفی خودمان بگوئیم آقای اخوان اول۸۰ سوال نشان دادند و بعد به من و قندهاری گفتند بروید و لپ تاپ ها را بیاورید(سوال ها درباره معرفی خود بود) آوردیم و به هر نیمکت دو نفره یک لپ تاپ دادیم.بیشتر لپ تاپ ها شارژ نداشتند ولی مشکلی پیش نیامد بعد گفتند که ۸۰ سوال را ببینیم.و زنگ خورد.در زنگ دوم ما رفتیم و باغچه هایمان را تحویل گرفتیم که باید هر نفر ۳ عدد ‌‌کاهو می ‌کاشت و البته می شد گروهی هم انجام دهیم که اکثرا همین کار را کردیم و………

فارسی در تاریخ 1398/7/29.

به نام خدای عزیز و مهربان
سهیل عباسپور از کلاس مسئولیت هستم.
آقای مجیدی وارد کلاس شد بعد هیچ کسی بلند نشد سپس آقای مجیدی گفت:برپا د برپا دیگه پس چرا بلند نمیشید؟ هیچی ماهم بلند شدیم و بعد هم نشستیم. آقای مجیدی پرسش کلاسی را شروع کرد این دفعه خدا را شکر وضعیت درسی بچه ها بهتر بود ما که مثل همییشه به آقای مجیدی درست جواب دادیم و نمره مان را گرفتیم رفتیم پی کارمان. آهان !!! راستی داشتم می گفتم که این دفعه خدا را شکر نصف بیشتر بچه های کلاس درست جواب دادند.خلاصه ثانیه به ثانیه،دقیقه به دقیقه گذشت و در نیم ساعتی که گذشت علی ابراهیم خواب بود.بعد اقای مجیدی به انهایی که مشقهایشان را از دفعه قبل ننوشته بودند گفتند برای جلسه ی بعدی مشق های قبلی و ایندفعه را با هم بیاورید واگر نیاوردید منفی دو برابر میگیرید.هیچی خلاصه زنگ هم خورد و ما رفتیم خانه مان.

تمام

عربی 30 مهر ماه

به نام خدا

بچه ها وارد کلاس شدنند و بعد معلم وارد کلاس شد. همه ی بچه ها به آقای شیرچچچنشان زیارت قبولی گفتند. سپس معلم به آقای احسان پور گفتند که لبتاب را از دفتر بگیر و کلاس بیاور. در این زمان آقای شیر نشان به ما گفتند که 10 دقیقه فرصت داریم از صفحه ی 1 تا صفحه ی14 بخوانید.

بعد آقای احسان پور لبتاب را از دفترگرفت و به کلاس آورد. آقای شیر نشان لبتاب را از آقای احسان پور گرفتند و آن را به دیتاشور وصل کردند و سوال ها را بر روی دیتاشور آوردند. بعد از 10 دقیقه خواندن آقای شیر نشان به بچه ها گفتند که کتاب ها را جمع کنید و یک برگه روی میز بگذارید.بعد آقای شیر نشان سوال ها را بر روی دیتاشور آوردند.آزمون 2سوال 5/2نمره ای داشت.بعد در وسط امتحان آقای افشار از راه رسید.او دید که همه دارن امتحان می دهن.بعد آقای شیر نشان به او گفتند که یک برگه روی میز بگذار وسوال های امتحان را بنویس. افشار قسم خورد که هیچ یک از سوال ها را ندیده است.

آقای شیر نشان به او اجازه داد که چند دقیقه کتاب را دوره کند. آقای شیر نشان همه ی سوال ها را از بچه ها گرفت. بعد از امتحان آقای شیر نشان درس 2 را درس دادند وبعد زنگ خورد.

عربی۳۰مهر

به نام خدا
امروز اقای شیرنشان وارد کلاس شدند و بعد کلاس رو شروع کردن همان اول کار گفتند که ۱۰ دقیقه کتاب رو تا صفحه ی ۱۴ بخوانیم بعد همه شروع به خواندن کردن بعد از ان سوال ها رو روی تابلو نمایش داد و ما همه نوشتیم و حل کردیم امتحان خیلی سخت نبود و همه
تقریبا ایراد نداشتند بعد درس دو را شروع کردیم،بعد گفتند که بالای صفحه ی ۱۷ را در دفتر بنویسید.در اخر هم مشق های خانه رو دادند

عربی سه شنبه 23 مهر

سه شنبه به جای اقای شیر نشان دبیر دیگری سر کلاس امد،ایشان اول گفتند: که من همین یک جلسه را بجای اقای شیر نشان امده ام بعد شروع کردند و درباره ی دین اسلام گفت وگو کردیم. مثلاً میگفتند که دین اسلام از دو هزار سال پیش وجود داشته است ودرباره احادیث گفتند که یکی از انها سخن امام علی(ع)بود ومیگفتند عجب از انسانی که با تکه ای گوشت سخن میگوید _با تکه ای چربی میبیند وبا تکه ای استخوان میشنود، میگفتند که حجاب از دوران کوروش کبیر
وجود داشته و مثال زدند که کوروش کبیر در ان موقع دستور داده است که پله ها را کوتاه بسازند که وقتی مردی پشت سر خانمی حرکت میکند مچ پای ان خانم پیدا نشود بعضی از بچه هاهم گفتند ما از اقای فخری می پرسیم که اگه می شود بعضی روز ها بیایند ودر مورد دین اسلام گفت وگو کنیم (باتشکر

کلاس حساب سه شنبه 30 مهر

امروزدر کلاس حساب از صفحه ی 16و17 راکه ازاعدادصحیح بود چک کردیم

که سوال های کتاب مقایسه آنها وجدول جمع وتفریق وجمع کردن اعداد بود

وبعد ادامه ی صفحه ی17تا21راکه از سوال های مشابه آن بود چند صفحه ی از کتاب رانوشتیم

سپس در دفتر چندنکته برای جمع وتفریق نوشتیم.

درس هندسه دوشنبه۲۹مهر

امروز در کلاس هندسه پس از وارد شدن آقای قزوینی کتاب را باز کرده و سوالات باقی مانده را بچه ها پای تابلو حل کردند.

(سوال اول درمورد روش و دلیل شمارش پاره خط ها بود.سوال دوم هم درمورد رابطه های برابر جبری بود که خودم حل کردم.)

سپس تمرین هارا به صورت گروهی وبا مشورت در کلاس حل کردیم وتعدادی از آنها را بچه ها پای تابلو حل نمودند که در سوال اول تمرین باید به سوالاتی در مورد تعداد خط هایی که بین نقطه ها قرار میگیرند و خط هایی که از یک نقطه عبور می کنند پاسخ می دادیم

درسوال دوم بایدیک خط را به گونه ای نقطه گذاری میکردیم که رابطه داده شده صحیح باشد(آقای قزوینی گفتند که از این قبیل سوالات (مانند سوال۲)زیاد خواهیم داشت)سپس کسی می خواست برای حل سوال بعدی بیاید که ناگهان زنگ خورد

 

 

 

زبان انگلیسی یکشنبه

به نام خدا

سلام  خدمت همه  شما دوستان. آقای  مهری وقتی وارد کلاس شد به  ما ها گفت  :((بچه ها امروز املا یا همان  دیکتهیشن داریم  بچه ها  غوغا  کردند  آقای مهری  املا را گرفتند و بعد من رفتم و کلمات  صحیح را نوشتم بعد از من خود آقای مهری  نوشتن بعد آقای مهری  برگه هارا عوض کرد و همه  صحیح کردند ما از نمره ۱ تا ۲۵ داشدیم  من هم ۲۳ شدم

پایان

کلاس فارسی 29 مهر

بسم الله الرحمن الرحیم وقتی معلم ما وارد کلاس شد به ما گفت به صورت گروهی بنشینید بعد مشق کسانی که جلسات قبلی تکالیف خود را نیاورده بودند دید و نمره ی آن را وارد کرد بعد معلم شروع کرد به پرسش کلاسی و از چند نفر حکایت اندرز پدر و از یک نفر هم ستایش را پرسید حکایت اندرز پدر اشاره به کودکی دارد که شب هارا به عبادت می پردازد و از اینکه آشنا های خود حتی دو رکعت نماز هم نمی خوانند تعجب کرده و به پدر گله می کند پدر به او می گوید تو هم اگر بخوابی بهتر از این است که پشت سر اینان بد گویی کنی. این بود درس این جلسه در ادامه هم معلم گفت می خواهیم شما در گروه های خود یک شخصیت از این پنج شخصیت را انتخاب کنید و درباره ی آن کاغذ دیواری تهیه کرده و جلسه ی بعد به کلاس بیاورید.

کلاس حساب روز یکشنبه 28 مهر

در روز یکشنبه سوال های امتحان  که از فصل 1 بود را  را مرور کردیم

برای مثال اگر بخواهیم از نقطه الف به ب برویم چند راه وجود دارد

وسوال ب این بود که  از الف به ب برود با این شرط که در مسیر برگشت از نقطه ی ج عبور نکند

وبعد چند سوال دیگر هم که از روش حساب کردن بود گفت

و سپس یک تحقیق برای تفاوت بی نهایت با بی شمار به ما تکلیف داد.

فیزیک ۲۸مهر

سلام.در کلاس فیزیک به دلیلی برگشتن بعضی از افراد از سفر اربعین حسینی درس جلسه ی قبل را دوره کردند که در رابطه با حل مسعله های درباره ی وزن یا جرم که رابطه ی وزن می شود جرم×شتاب جازبه. در فیزیک وزن را با علام دبلیو وجرم را با اِم و شتاب جازبه را با نیوتون بر کیلو گرم نشان میدهند.سپس تکلیف ها بچه را که در باره ی همین را بطه بود را حل کردیم که بعضی از آنها با شتاب جازبه در ماه کار داشت. اکثر بچه ها بلد بودند ولی چند نفری بلد نبودند. درآخر آقای صیاد زاده گفتند ۳ سوال خود تا طرح کرده و بنویسید خودشان هم سه سوال از یک کتاب کمک آموزشی گفتند تا برای جلسه بعد بنویسیم

سفر کربلا

ساعت چهار  بود که از اصفهان به سمت مرز چزابه حرکت کردیم.اذان صبح به مرز رسیدیم.وقتی که از مرز رد شدیم در یک چادر ها ایستادیم.سپس شوهر عمه ی من تا ساعت 10به دنبال ماشین برای رفتن به نجف بودند.سپس به لطف خدا یک ماشین حاضر شد که مارا به نجف ببرد.بعد از 12ساعت به نجف رسیدیم.در مسجد امام علی که مرقد آیت الله حکیم بودساکن شدیم.درحیاط خوابیدیم.سحر می خواستیم که در ساختمان بخوابیم.یک روز بعد ساعت 8صبح به سمت کربلا راه افتادیم.پس از یک روز پیاده روی یکی از هم سفری هایمان مریض شد. دو روز ما در یک موکب ساکن شدیم.بعد با ماشین به عمود1340رفتیم ظهر ماندیم و شب راه افتادیم.12شب به کربلا رسیدیم.درموکبی که مال طالخونچه ی اصفهان بود ساکن شدیم.پس از نیم ساعت به سمت حرم راه افتادیم.به حرم حضرت ابولفضل رفتم . یک دفعه یک ایرانی مرا بغل کرد و به ذریح رساند. باهم به سمت حرم امام حسین راه افتادیم وهمان جاهم مرا بغل کردو به ذریح رساند. بعد خودم تا اذان صبح درحرم ماندم ونمازم را خواندم و به سمت موکب راه افتادیم.سپس صبح را در  موکب ماندیم.برای  اذان ظهر به حرم رفتم نمازم را خواندم .شب راه افتادیم به سمت مرز مهران.روز بعد رسیدیم.

پیام های آسمانی یک شنبه

سلام مادر زنگ هدیه ها آقای فهامی جلسه ی پیش گفت من به کربلا میروم ویکی به جای من می آید در روز یک شنبه آقای محمد رضا به جای آقای فهامی آمدند اول درمورد خودش که در چه مدرسه هایی بوده گفت وبعد مارا به گروه ها ۳نفره ویک گروه ۲ نفره شدیم و بعد به ما گفت که در مورد یک نفر که آشنایی دارید بنویسید ۶گروه شدیم واسم گروه ها متفاوت شدیمویکی در مورد پله نوشت ،امام خمینی،منصور بهرامی بود وگفت چرا این را الگو ی خود میدانیداین شخصیت چه کار کرد که شما به او علاقمند شدیدووقتی به گروه آخر رسید که هوش برتر بود زنگ خورد وهمه برگه هارا به معلم دادیم

زندگی یکشنبه ۹۸/۷/۲۸

به نام خدا سلام.امروز موقع نشان دادن نمرات اکثرا شوکه شدیم چون به خاطر کار های گروهی بعضی ها نمرات خوبی گرفته اند.بعضی ها مثل خودم بر سر این قضیه ناراحت شدیم.آقای اخوان یک کتاب کار و فناوری در آوردند و درباره پودمان های مختلف که با ایشان بود صحبت کردند.گفتند که پودمان ۳ و پودمان مستند سازی را بخوانیم.بعدش درباره باغچه بحث کردیم که آقای اخوان گفتند که باید نفری ۳تا کاهو بکاریم که تا آخر آبان در بیاد و یک روز تو مدرسه کاهو و سِکَنجِبین بخوریم.خوب ولی قسمت سختش این است که باید تا آخر آبان کاهو ها آماده شوند.بعدش گفتند که فرض بگیریم متر نداریم و باید باغچه را به ۳۶ قسمت مساوی تقسیم کنیم.ما رفتیم بیرون برای انجام دادن این کار و هر گروه یک رنگ مختلف داشت و باید با آن خط کشی می‌کرد.گروه آخر گروه ما بود ولی موفق شدیم ‌‌که خط ها را بکشیم و…

سفر به اماکن زیارتی

بسم الله الرحمن الرحیم سفر ما روز دوشنبه آغاز شد ما دوشنبه شب حرکت کردیم و شب برای خواب به حرم مطهر امام خمینی رسیدیم شب را آنجا در چادر خوابیدیم و صبح که بیدار شدیم به زیارت امام رفتیم کمی در آنجا ماندیم و بعد به سمت حرم حضرت شاه عبد العظیم حسنی راه افتادیم که در احادیث معتبر ذکر شده است زیارت ایشان ثواب زیارت حرم امام حسین در کربلا را دارد کمی آنجا ماندیم زیارت کردیم و بعد به سمت مشهد الرضا راه افتادیم آنجا چند بار به زیارت رفتیم و بعد از اتمام وقت ماندنمان در مشهد از شهر مشهد بیرون آمدیم و به سمت قم بارگاه متبرک حضرت معصومه راه افتادیم غروب اربعین تا نیمه شب را در حرم حضرت معصومه طی کردیم بعد به سمت اصفهان راه افتادیم در راه برگشت به اینکه در این سفر به کدام اماکن زیارتی سفر کردیم فکر کردم تا اینکه چهار و نیم صبح به اصفهان رسیدیم وسفر ما اینگونه پایان یافت.

زبان

به نام خدا

سلام  بر همه  دوستان عزیز کلاس هدف از زبان انگلیسی  چهار شنبه  می گویم آقای مهری  وارد کلاس  شد ما همه برای  احترام از جای خود  بلند شدیم آقای مهری  مشق های  همه بچه ها  را  دید بعضی ها نیاورده بودند بعد به چند نفر  گفتند بیا یند و روی تابلو بنویسند من هم جزو این نفرات بودم طبق  معمول  آقای  مهدی پور  مشغول  به  حرف زدن  بود باز تذکر های آقای  مهری. بعد درس جدید  را درس داده وبعد از آن ۲ تا ۲تا با هم  صحبت  کردیم .

هفتم هدف گروه ۲_حیاط موزائیک

به نام خدا وظایف بچه ها: آقای امین شیرانی=پوستر و فرهنگ سازی ۲_آقایان علی مهدی پور و محمد طاها صیادی=جارو کردن کف ۳_مسیح یوسفی و متین مظفری=تعمیر و رسیدگی به میز پینگ پنگ۴_متین یزدانی و دانیال قندهاری=عکاسی و مستند سازی۵_حسین محققیان و سید سبحان فقهی=رنگ کردن میله ها و سطل های زباله و بچه ها بر این اثاث وظایف شان تقسیم شده.

حساب ۹۸/۷/۲۸✍

سلام بچه ها امروز من می خواستم در باره ی عدد های طبیعی و حسابی و صحیح توضیخ بدهم. از اون جایی که می دانیم:

……و۱،۲،۳،۴،۵ : اعداد طبیعی(N)

….و۰،۱،۲،۳،۴،۵:اعداد حسابی (W)

۲+، ۱+ ، ۰ ،۲_، ۱_:اعدادصحیح(Z )

نوشته می شود و همان طوری که می بینید علامت های اختصاری ار کدام کنار خودش نوشته ام . شما اگر دقت کرده باشید اعداد حسابی از صفر شده است ولی اعداد طبیعی از ۱ شروع شده است .

حالا می خواهم در باره ی (_)،(+)و منفی و مثبت توضیح بدهم:

_ =++ ?منفی=مثبت در مثبت

+ =_+?مثبت=منفی در مثبت

+=+ _?مثبت=مثبت در منفی

+ = _  _ ?مثبت=منفی در منف

مثبت و منفی همیشه ?برای یک عدد به کار می رود.  مثل:                         ۶_

(+)،(_)همیشه?برای عملیت بین دو عد به کار میرود. مثل:              =(۵+)+ ۲_

مبدا اعداد مثبت و منفی (۰)یا صفر می باشد.

از اینکه به سخنان من گوش دادید متشکرم????

زنگ هنر ۲۴مهر

سلام. امروز هم مثل روز های دیگر بچه ها سروصدا میگردند.معلم هم روی میز میزد. معلم یک دفعه خیلی سفت روی میز زد. بچه ها ساکت شدند.معلم کتابی از توی کیفش در آورد. بچه ها دباره شروع کردند.معلم ساکتشان کرد و گفت اگر کسی دیگر حرف بزند پرتش میکنم بیرون. بعد آقا یکی یکی بچه ها را حضور و غیاب کرد. بعد گفت تکلیف ها روی میز گفت کسانی که ننوشتند دست بالا بعد از همه ی این کار ها معلم روی صندلی نشست  و در باره اسکیس حرف زد بعد گفت یک نفر بلند شود معلم به آن گفت هدف من از این کار ها چه بود  گف ت جزئیات اِاِاِااا و تناسبات. معلم به آن گفت باریکلا . بعد در باره تکلیف ننوشتن حرف زدند گفت کسانی که ۵تا برگهA4کشیدند دست بالا چند نفر دستشان را بالا بردند.  گفت پشت کار هایی که انجام داده اید یک شماتیک شکل شماتیکی که روی تخته است را بکشید. بعد آقا تکلی های آینده را گفتند۵برگه A4 رویش آدم های متفاوت  با ژست های متفاوت اول بدون جزعیات بعد جزعیاتش را بکشید. دباره پای تخته رفتند.و ۵مدل مو کشیدند و بعد سوووووووووووووووووووووووووووووووت

کربلا ی معلا قسمت3 محمد صیادزاده

همان شببه حرم رفتیم و یک ساعت انجا بودیم. حوالی ساعت دو و سی دقیقه به خانه برگشتیم  و خوابیدیم صبح روز بعد صبحانه ی مختصری نوش جان کردیم و به استراحت

پرداختیم . ان مرد عراقی 2 پسر داشت اولی کاظم که پنج ساله بود و بعدی ایلیا کاظم عینکی و کم حرف بود و ایلیا بسیار شر و شلوغ بود نهار استامبلی بود البته به نوع عراقی .

حدود ساعت هشت با تاکسی به حرم رفتیم تا دیداری تازه کنیم به علت بین که دفعه ی پیش به حرم امام حسین رفته بودیم این بار به حرم حضرت عباس و بعد به حرم

امام حسین رفتیم .به خانه رفتیم و وسایل خود را جمع کردیم و بعد با  یک ون تا مرز رفتیم .پس ازکلی پیاده روی در افتاب سوزان سوار بر ماشین خود به سمت اصفهان حرکت

کردیم

فیزیک 98/7/24

چون که بچه ها ی زیادی به کربلا رفته بو دند  هفتم  مسئو لیت و هدف در یک کلاس بودند         وبعد معلم امد و چیز هاایر که درس داده بود راپرسید اکثریت بچه ها    بلد بو دند وبعد از ان معلم به مال ترز تبدیل جم به وزن در زمین را یاد داد و 5 سوال خیلی سخت داد  تادر سه روزی که به مدرسه  نخواهیم  تامد ان ها را  حل کنیم  وقا نون جازبه ی امومی را به ما یاد داد

فیزیک 98/7/21

اقای صیاد زاده امد  ودر باره ی  جرم و وزن حرف زد و تفاوت های ان هارا از بچه ها پرسید             ودر جدول نوشت برای مثال بچه ها گفتند  که                                                                                                                            جرم = مقدار ماده ی تشکیل دهنده هر چیزی      وزن= نیرو ای که از طرف زمین به جسم وارد میشود

وتفاوت های دیگری بچه هاگفتند ودر جدول نوشت وبه ما ید داد که هر جسمی به دیگری نیروی جازبه وارد می کنند  ولی این نیرو  بستگی به فاصله ی انها و جرم  ان ها دارد

به نام خدا برنامه کلاسی سه شنبه . چهار شنبه

در زنگ نگارش معلم تکلیف ها را دید  متاسفانه من یادم رفته بود تکلیف را بیاورم  بعد  کمی از بچه ها انشائ خود را خواندند  یکی از بچه ها  با من دعوایش شد ولی معلم  ما را بخشید و بعد اقای فخری زنگ تفریح را زدند .                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 چهار شنبه                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                       در روز چهار شنبه کلاس ها ترکیبی بود یعنی دو کلاس در یک کلاس بود درباره ی هفت خوان  رستم و اولادش حرف زدیم و یک فیلم مفحومی دیدیم و معلم گفتند که یک داستان درباره ی این فیلم بنویسید و بعد بچه ها یکی یکی داستان هایشان را خواندند و بعد معلم به ما گفت برای جلسه بعدی مشق ندارید و ما بچه ها خیلی خوشهال شدیم .

چهار شنبه 26 مهر

سلام امروز وقتی معلم هنر وارد کلاس شد اول تکالیف رادید و بعد بچه هارا ساکت کرد بعد کمی  باما حرف زد    بعد سراغ  درس دادن رفت اول خودس حسابی نقاشی کشید وبعد به ما گفت  که سعی وتلاشمان را بکنیم  که کمی از خودمان را بکشیم   . وقتی خودمان را کشیدیم بعد او  یکی از بچه هارا   کشید خیلی جالب بود   وماهم چیز دیگری کشیدیم . تکلی فمان این بود که  چند ادم  بکشیم  که فیگور های مخطلفی داشته باشند و ما هم خوشهال شدیم

در کربلا ۲

  1. من و پدرم صبح وقتی از موکب عراقی ها بیرون آمدیم به صورت اتفاقی مادر ومامان جون و خواهرم برخورد کردیم . آنها برای ما صبحانه از موکب ها گرفته بودند ما آن را خوردیم در همان موقع شوهر خاله ام را که از چند روز قبل با مامان جونم آمده بود را دیدیم او مارا به موکبی   برد که مسئوولان آنجا با پدرم دوست بودندبعد از حمام کردن و غسل زیارت برای رفتن به حرم اماده شدیم در مسیر رفت وامد به حرم بسیار ازدهام بود موکب های زیادی برپا بود که همه باشور و شوق خاصی از زائران پذیرایی میکردند ما به سمت حرم رفتیم ولی بخاطره جمعیت زیاد وقتی وارد صحن حرم امام عزیزمان رسیدیم خواهر و مادرم را گم  کردیم ساعتی را دنبال انها گشتیم تا انها را پیدا کردیم به خاطر همین از  راه دور زیارت خواندیم و برای نماز جماعت به موکب برگشتیم در راه برگشت باز هم پذیرایی ها و رفت و امدها وهئیت های بسیار زیادی بود همه از جاهای مختلف و مراسم خاص و جالب اینکه هرکسی با هر قومیت و زبان و ایین خاص کنار هم برای امام حسین واهلبیتش عزاداری میکردند
پیمایش به بالا